12 - 12 - 2019
تازههای بازار کتاب
افسانه میگسار قدیس
یکباره رو به سمت راست گرداند و به کارولینه نگاهی انداخت. اکنون چیزی توجهش را جلب کرد که دیروز از چشمش پنهان مانده بود: ردپای پیری بر چهره کارولینه.
او کنارش خفته بود، رنگپریده و پفکرده، سنگیننفس، غرق در خواب صبحگاهی زنان گذرکرده از بهار عمر. آندریاس به دگرگونی حاصل از گذر ایام پی برد، ایامی که خود او را هم بینصیب نگذاشته بود. دریافت که خود نیز دگرگون شده است.
تصمیم گرفت بیدرنگ از جا برخیزد و به حکم سرنوشت از آنجا دور شود و پای به روزی تازه بگذارد، یکی از همان روزهای تازه مألوف خویش.
افسانه میگسار قدیس، مجموعه سه داستان بلند بسیار مشهور از یوزف روت است، شامل وزنه نادرست، افسانه میگسار قدیس و لویاتان.
یوزف روت، روزنامهنگار و رماننویس اتریشی عمده شهرتش را مدیون آن دسته از آثارش است که به زندگی پس از جنگ در اروپا میپردازد. مارش رادتسکی، ایوب و افسانه میگسار قدیس از آثار شاخص او هستند.
در سالهای ۱۹۳۰ آثار روت کمتر به مسائل روزمره میپرداختند و نوعی نوستالژیای مالیخولیایی نسبت به زندگی اشرافی اروپای مرکزی قبل از ۱۹۱۴ پیدا میکنند. غالب شخصیتهایش ولگردهای بیخانمانیاند به دنبال مکانی برای زندگی، به خصوص مهاجران اتریش قدیم و یهودیها که با سقوط امپراتوریهای گذشته خانه حقیقیشان را از دست دادهاند.
این رویکرد گذشته محور روت به نوعی در تقابل با رویکرد ملیگرایانه زمانهاش است که در قالب نازیسم شیوع پیدا کرده بود.
با ذکر این نکته مهم که روت یهودی بود و در اوج به قدرت رسیدن هیتلر کشورش را برای همیشه به مقصد فرانسه ترک کرد.
افسانه میگسار قدیس آخرین اثر شاخص روت، به شکلی غمانگیز شبیه روزهای آخر عمر خود اوست که دائمالخمر و بیخانمان شده بود و در تنگدستی و در یک گرمخانه مخصوص تهیدستان مرد.
بهترین خودمان باشیم
تیم لیدی پاد با پیشینهای درخشان و سالها تجربه در کنار کارشناسان و مربیان مجرب در زمینه ورزش و تغذیه، در ادامه فعالیت حرفهای خود، با هدف تلاش برای ایجاد سبک زندگی سالم و شادتر برای زنان، مجموعه سلامتپاد را راهاندازی کرد.
سلامتپاد قصد دارد با ایجاد یک مسیر دوطرفه میان سلامت ذهن و جسم، کمک کند که همه زنان در کنار یکدیگر به افرادی شاد، قوی و الهامبخش بدل شوند. خوشحالی را تجربه کنند، قوی و مستقل رو به جلو حرکت کنند و هیچ چیز جلودار رشد آنها نباشد.
سلامتپاد با شعار سالم زیستن در تمام مراحل زندگی و با آرزوی داشتن سهمی کوچک در سلامتی و شادی بانوان سرزمینش، فعالیت خود را آغاز کرده است و این مسیر را به همراهی مخاطبان خود، پرقدرت ادامه میدهد.
سلامتپاد مجموعه «۱۳ کاری که افراد با ذهن قدرتمند انجام نمیدهند» را با آرزوی داشتن سهمی کوچک در سلامتی و شادی مردم سرزمینش، با عنوان بهترین خودمان باشیم ترجمه و تالیف کرده است. این کتاب گزیدهای از تجربه کسانی است که قدرتمندانه تغییر مسیر دادند و سرنوشتشان را رقم زدند. مسیر درست، نه کوتاهترین مسیر است و نه طولانیترین؛ مسیر درست، مسیری است که در آن عمیقا احساس خوشحالی میکنید و هرگاه در آن به پشتسر مینگرید، چشمهایتان میخندد و پیش خودتان میگویید: «سخت بود، ولی توانستم!» سخت است، اما میتوانید آسانترش کنید و دریچهای شفاف و روشن به روزهای بهتر بازکنید و با ذهنی قوی و آرام، تغییری مهم را در زندگیتان کلید بزنید.
آواز پر جبرئیل
«آواز پرجبرئیل» بازنویسی مدرنی از اندیشههای شیخ شهابالدین سهروردی، شیخ اشراق است. این کتاب شامل ۱۴ داستان میشود که همگی آنها بازنویسیای از نوشتههای سهروردی هستند. ابوتراب خسروی در خصوص این کتاب میگوید: «بیآنکه مدعی درک تمثیلات شیخ اشراق باشم که البته کار من نیست، شاید حاصل خواندههای من از قصههای شیخ تنها کشف و لذت از بارقههای خلاقیتهای ادبی او باشد. منظورم قصههای شیخ است و نه مباحث پیچیده متون عرفانیالهیاتی او، منظورم روایتهای قصهوار شیخ است که نهایتا منتج به تمثیلهایی میشود مبنی بر توسّع معناها و مفاهیم حکمت عارفانه خاص او که هستی را به پرسش میگیرد. شیخ در قصهها گاهی پرندهها را موضوع تمثیل قرار میدهد و گاهی شرح و بسط و به تعبیری، تحلیل کنشهای انسانی را در قالب شخصیتهای آیینی و خصایل انسانی آشکار میکند و من در اینجا، در مقام داستاننویس، علاقهمندم به مضامینی که در فرهنگ ما ریشه دارند. من بر بسط و توسعه داستانی مضامینی از جنس مضامین قصههای شیخ پای میفشرم؛ مضامینی مثل بوف و هدهد و جن و طاووس و غیره که فیالواقع نیمی انسان و نیمی بوف یا نیمی طاووس و نیمی انسان هستند بدین دلیل که قالبی حیوانی دارند و اندیشهای انسانی. به تعبیری اندیشهای انسانی گرفتار آمده در قالبی حیوانیاند.»
آقای چنار با من ازدواج میکنی؟
مجموعه داستان آقای چنار با من ازدواج میکنی؟ دومین مجموعه داستان میترا معینی در ۹ داستان است که با وسواس تراش خوردهاند.
با وجود هویت مستقل هر داستان، کل مجموعه آمیزهای از حس مرگ، شگفتی زندگی و نبرد و رویارویی این دو است. نبردی که گوشههای دلاویز عشق و امید در آن روشن و سوگهای ناچاری و تسلیم در آن تیره و تارند.
نویسنده با اجرای زبانی برساخته از عهده این احوالات رویاگون و خیالانگیز برآمده تا حدی که بتوان این داستانها را خواند و لذت برد و بهخاطر سپرد.
ناله سهتار که بلند میشد، درویش یواش یواش زمزمه میکرد و اوج میگرفت. فریاد که میزد بند دلشان پاره میشد. بعضی وقتها هم دست میافشاند و چرخ میخورد و ریش و موهای سفید، صورتش را میپوشاند.
این وقتها دلش میخواست نعره بزند و مثل بلبلی که توی قفس به تنگ آمده و پر و بال به میله قفس میکوبد، خودش را به سنگ و کوه بکوبد تا راحت شود.
اما پریچهر مثل او نبود. ساکت بود و دل به رضا. عجیب تسلیم بود… درویش هم بالاتر از گل به او نمیگفت. پریچهر که میآمد درویش آرام میشد. آخرش هم سنگ به سنگ نزد که نزد.
وقت رفتن
شاید بتوان یوزف وینکلر را توماس برنهارتی دیگر نامید. وینکلر نیز همانند برنهارت از خمودگی ذهنها در محیطهای روستای اتریش مینویسد و از ریاکاری آشکار و پنهان سیاسی که از دوران فاشیسم بهو یژه در اذهان روستاییها باقی مانده است.
وقت رفتن شرححال دهقانزادهای است که دوران کودکیاش در ملک و مزرعه پدری گذشته است، ملک و مزرعهای که او آن را جهانی بیزبان مینامد. در این جهان، محبت پدری سهم حیوانان مزرعه و خشونت سهم بچههاست. آن دهقانزاده خود وینکلر است که در این اثر با زبانی کوبنده، با آمیزهای از کفر و ایمان، آیینهای کلیسای کاتولیک را نقد میکند.
پیرآهنی بر آب
رمانی فانتزی پیرآهنی بر آب در روزگاری که خشکی به هستی مردم زده و آنها در آرزوی آب هستند روایت میشود. روایت بخشی از زندگی «پری» که همراه با مادرش زندگی میکند و ناخواسته وارد ماجراهایی عجیب میشود و دنیایی که برایش غریب است. پری با آدمهای تازه آشنا و مجبور میشود خانهای مختلفی را پشتسر بگذارد و به سمت سرنوشت نامعلومش برود.
معمولا آنچه از رمان فانتزی در ذهن داریم، رمانهای خارجی است با قصهها و رویدادهایی که اغلب غربی محسوب میشوند. اما پیراهنی بر آب مملو از باورها، آداب، قصهها و شخصیتهایی برگرفته از فضای ایرانی است. گرچه مخاطب با رمانی به سبک امروزی مواجه است اما با پیشرفت داستان به گذشتههای دور خود پیوند میخورد. خواننده در این رمان بارها با صحنههای خارقالعاده غافلگیر میشود و هرچه به انتهای رمان نزدیکتر شود، شگفتی داستان هم بیشتر خواهد شد.
پیراهنی بر آب ما را با شهری زیرزمینی و موجودات خیالی و باستانی ایرانی چون هوبره آتشین بال، موسیقار، درخت تیغال و … روبهرو میکند و ما را به درون تخیل ناب ایرانی میبرد.
با شب یکشنبه
کتاب با شبیکشنبه به قلم محمدرضا صفدری مجموعهای از ۹ داستان است که قصههایش را با تلفیق فضای سوررئال روایت میکند. در واقع یکی از ویژگیهای اصلی آثار صفدری، تحول زبانی اوست به همین علت است که نثر او بر نثر داستاننویسان همنسلش تاثیرگذار بوده. به خاطر انتخاب فضای سوررئال در آثارش هر چه جلوتر میآییم، با پیچیدگیهای بیشتری مواجه میشویم. البته بخشی از اختصاصات زبانی او در فرهنگ بومی جای میگیرد ولی قالب داستانی او از المانهای پستمدرن تبعیت میکند. بهخاطر همین مشخصههاست که میتوان او را شاگرد خلف گلشیری نامید که استاد فرمهای بدیع در داستان بوده است.
برشی از داستان «با شب یکشنبه»
یادش نیامد که زن گریه کرده بود یا نه. خدانگهداری هم نگفته بود، نمیشد؛ از بس سربازها هر روز دنبالش میدویدند. با کدخدا هم میآمدند. یک روز، پیش از آفتاب در زدند. رفت پشت بام آنها را دید. کدخدا همراه گروهبان بود، با دوتا سرباز. عبدالله خودش را انداخت توی خونه همسایه و رفت توی انبار کاهی، زیر کاهها خوابید: برم سربازی چه کنم؟ ما که تو این کشور نون نخوردیم. رفت که رفت. هر گاه برمیگشت چند روزی میماند و باز رو به کویت میشد. آن روز که میخواست در برود، دست و بال همه تنگ بود. گل زمینی داشت، فروخت. و ناخدا گفته بود: میبرمت اون جایی که دلت میخواد.

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد