13 - 11 - 2019
تازههای نشر نی
نقاب
آمریکا، دهه ۱۹۲۰، آیرین و کلر زنان دورگه آفریقاییتبارند که در ظاهر هیچ نشانی از سیاهپوستی در خود ندارند. این دو همبازی دوران کودکی، پس از سالها بیخبری از هم، اتفاقی یکدیگر را ملاقات میکنند. کلر، به لطف ظاهر بلوندش، خود را سفیدپوست جا زده و با مرد سفیدپوست ثروتمندی که از سیاهان نفرت دارد ازدواج کرده است. او (که ابتدا برای استفاده از مزایای سفیدپوستی چنین نقابی میگذارد) اکنون خواهان برداشتن این نقاب و بازگشت به جماعت سیاهپوستان است. پس هرگاه شوهرش به سفر میرود، مخفیانه به جمع سیاهپوستان میآید.
در میهمانیهای شبانه محله هارلم و جشنها و مراسم سیاهپوستان، همه مجذوب چهره زیبا و شخصیت دوستداشتنی کلر میشوند و رابطه او با دوستان و شوهر سیاهپوست آیرین بسیار صمیمانه میشود. پس از چندی سوءظنی زندگی آیرین را به جهنم تبدیل میکند. آیا بناست آیرین سرانجام از اضطراب دردآور هفتههای گذشته رها شود؟ یا قرار است اضطرابی بیشتر و بدتر در راه باشد؟
تهران ۵۶
تهران در آستانه انقلاب در چه وضعیتی قرار داشت، مشکلات اصلی و علل آن کدام بود؟ «شورای نظارت بر گسترش شهر تهران» در گزارشی در سال ۱۳۵۶ به این پرسشها پرداخت. تهران- ۵۶ نسبت به توسعه نامتوازن، تعمیق نابرابری و کماثری سیاستهای موجود هشدار میدهد و بر لزوم تغییر در الگوی توزیع ثروت در سطح کشور و چگونگی سازماندهی نظام مدیریت شهری تاکید میکند و تصویری از آینده تهران را در صورت تداوم روندهای جاری برابر خواننده میگذارد. اکنون که چهل سال از انتشار این گزارشِ فراموششده میگذرد، شهر تهران همچنان با مشکلاتی از قبیل تامین درآمد پایدار، نظام حکمرانی شهری متناسب با تحولات شهر و تنزل کیفیت زندگی مواجه است. نویسندگان گزارش معتقدند مشکلات تهران راهحل بوروکراتیک ندارند و بهصراحت اعلام میکنند که برنامهریزی، امری سیاسی است و راهحل را باید در مشارکت واقعی مردم، توسعه نهادهای اجتماعی و تغییر سیاستهای کلان و درپیشگرفتن توسعه متوازن جستوجو کرد.
آقایی از سان فرانسیسکو
بونین استادی تمامعیار است؛ استاد بزرگ نثر روس. استادی که تسلطی بیچونوچرا، قدرتمند و ماهرانه بر تمام امکانات زبان دارد.
او نسبت به دوره طولانی فعالیت ادبیاش- که بیش از شصت سال بود- کم اما مستمر نوشت و این عطش و پشتکار، او را به سوی چنان زبان پاک و قدرتمندی هدایت کرد که تمامی معاصرانش به او غبطه بخورند.
بونین نویسنده بیرحمی است، مانند جراحی بسیار جدی. او دقیق و دلگیر و گویاست و در این بین از هر گونه همدردی پرهیز میکند. آن شکل از انسانگرایی که مُهر بسیار مهم نویسندگان روسی- بهویژه چخوف- است در او وجود ندارد. آن راهی که گورکی، این نابغه بزرگ با آن استعداد بینظیرش آرامآرام طی کرد، بونین در همان اوایل پیمود.
پائوستفسکی میگوید: «خشونت بونین از اینرو است که حقیقت هنری را مافوق همهچیز میدانست.» و این شاید جامعترین و خلاصهترین سخنی است که میتوان درباره او گفت.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد