28 - 04 - 2025
تشنگی فرهنگی
گروه فرهنگ و هنر- ثبت درآمدی بالغبر ۲۰میلیارد و ۷۵۷میلیون تومان از فروش اکرانهای مردمی در شهرهای بدون سینما نشاندهنده ظرفیتی قابلتوجه در حوزه توزیع فرهنگی است که تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است. با آنکه سینما در ایران یکی از قدیمیترین و محبوبترین ابزارهای روایت فرهنگی است اما سهم مردم از این ابزار قدرتمند، همواره ناعادلانه توزیع شده است. در حالی که تهران، مشهد، اصفهان و چند کلانشهر دیگر میزبان سالنهای بزرگ و متعدد سینمایی هستند، بیش از ۱۰۰۰شهر کشور از داشتن حتی یک سالن سینما محرومند. در چنین شرایطی، دسترسی به سینما نه یک تفریح عمومی که به یک «امتیاز شهری» تبدیل شده است. اما از دل همین کمبودها، اکران مردمی بهعنوان حرکتی مردمی و نوظهور سر برآورده که توانسته دسترسی فرهنگی را از حالت متمرکز خارج و «تماشای فیلم» را به تجربهای مشترک برای شهر و روستا تبدیل کند.
شکاف در دسترسی فرهنگی
پراکندگی جغرافیایی سالنهای سینما در ایران بهشدت نابرابر است. مطابق با آخرین آمارهای رسمی، بیش از ۷۰درصد ظرفیت سینمایی کشور در کمتر از ۱۰شهر بزرگ متمرکز شده است. این تمرکزگرایی باعث شده تا میلیونها نفر از ایرانیان، بهویژه در شهرهای کوچک و روستاها، هرگز تجربه حضور در سالن سینما را نداشته باشند. با وجود سرمایهگذاریهای محدود دولتی برای ساخت سالن در شهرستانها، روند توسعه فیزیکی زیرساختهای سینمایی کند و پرهزینه بوده است. همین مساله، زمینهساز شکلگیری راهکارهای جایگزینی چون «اکران سیار» یا «اکران مردمی» شده است؛ مدلی که برخلاف سالنسازی سنتی، انعطافپذیر، کمهزینه و چابک است و توانسته مرزهای جغرافیایی و طبقاتی سینما را درنوردد.
رشد کمسابقه مخاطب و درآمد
در سال۱۴۰۳، مجموعه فیلمهایی که از طریق مدل اکران مردمی در سطح کشور به نمایش درآمدند، موفق شدند بیش از یکمیلیون و ۲۰۰هزار مخاطب جدید را به جامعه سینمایی ایران اضافه کنند. این رشد کمسابقه، در کنار ثبت درآمدی بالغبر ۲۰میلیارد و ۷۵۷میلیون تومان از محل فروش بلیت یا حمایتهای مردمی، نشاندهنده ظرفیتی قابلتوجه در حوزه توزیع فرهنگی است؛ ظرفیتی که تاکنون کمتر مورد توجه جدی در برنامهریزی کلان فرهنگی قرار گرفته بود. این ارقام، فراتر از یک موفقیت مالی یا آماری، نشاندهنده شکلگیری نوعی «الگوی بومی توزیع فرهنگی» است که براساس مشارکت مردمی، چابکی اجرایی و بهرهگیری از ظرفیت نهادهای فرهنگی محلی بنا شده است.
عدالت رسانهای در عمل
برخلاف تمرکز سینماها در کلانشهرها، این مدل از اکران، مفهوم «عدالت رسانهای» را از دل شعارها بیرون کشیده و آن را به واقعیتی ملموس بدل کرده است. حالا دیگر سینما تجربهای لوکس و شهری نیست بلکه تبدیل به ابزاری برای پیوند فرهنگی، نشاط اجتماعی و افزایش سطح آگاهی عمومی در اقصینقاط کشور شده است. جریان اکرانهای مردمی، حالا یک قهرمان واحد ندارد بلکه میتوان از آن بهعنوان جنبشی مردمی و چندضلعی یاد کرد که با پشتوانه نهادهای متنوع و مشارکتهای مردمی، تماشای فیلم را به بخشی از زندگی روزمره در شهرها و روستاهای کوچک تبدیل کرده است. اکران مردمی نهتنها راهی برای پر کردن خلأ سینما در مناطق محروم است بلکه مدلی پایدار و الهامبخش برای توسعه فرهنگی و بازتعریف عدالت رسانهای بهشمار میآید؛ الگویی که میتواند در سایر عرصههای فرهنگی و هنری نیز به کار گرفته شود.
از امتیاز شهری تا حق فرهنگی
در مجموع ثبت درآمدی بالغبر ۲۰میلیارد و ۷۵۷میلیون تومان از اکرانهای مردمی در شهرهای فاقد سالن سینما، بیش از هر چیز، ضرورت بازنگری در سیاستهای فرهنگی کشور را نمایان میکند. این عدد خیرهکننده نهتنها ظرفیت بالای اقتصادی این حوزه را نشان میدهد بلکه مهمتر از آن، گواهی بر تشنگی فرهنگی مردم در مناطق محروم از زیرساختهای سینمایی است؛ مردمی که با وجود نبود امکانات، همچنان پیگیر دسترسی به هنر هفتمند و از کمترین فرصتها برای بهرهمندی از آن استقبال میکنند. واقعیت این است که طی دهههای گذشته، توزیع ناعادلانه زیرساختهای سینمایی، یک شکاف فرهنگی جدی میان کلانشهرها و سایر شهرها و روستاها ایجاد کرده است. در حالی که تهران و چند شهر بزرگ دیگر از چندین پردیس سینمایی مدرن و بهروز بهره میبرند، در بیشتر نقاط کشور، تماشای یک فیلم روی پرده بزرگ، هنوز یک آرزوی دور از دسترس است. این نابرابری ساختاری، دسترسی به سینما را از یک حق فرهنگی به امتیازی ویژه برای گروه محدودی از شهروندان تبدیل کرده است. با این حال، رشد حرکتهای مردمی در زمینه اکران فیلم، بار دیگر اثبات کرد که مردم خود میتوانند عامل اصلی تحول فرهنگی باشند؛ تحولیکه نه از دل تصمیمات دولتی و برنامهریزیهای کلان بلکه از بطن نیاز واقعی جامعه و تلاش جمعی برای پاسخ به این نیاز شکل گرفته است.
اکرانهای مردمی، شکلی از بازتوزیع فرهنگی را رقم زدهاند که تمرکز سنتی بر زیرساختهای فیزیکی را کنار زده و امکان تجربه جمعی سینما را به دورافتادهترین نقاط کشور بردهاند. از منظر فرهنگی، این پدیده حامل چند پیام مهم است. نخست اینکه نیاز به محصولات فرهنگی، نیازی لوکس یا مختص طبقه خاصی نیست بلکه یک مطالبه عمومی و گسترده است که در هر سطحی از جامعه حضور دارد. دوم، اکرانهای مردمی نشان دادند که حتی در غیاب حمایتهای رسمی، ظرفیتهای مردمی میتوانند خلأهای جدی را پر کنند و بستری برای گسترش عدالت فرهنگی فراهم آورند و سوم، این تجربه میتواند الهامبخش سیاستگذاران فرهنگی باشد تا مدلهای جدیدی از توزیع فرهنگی را طراحی کنند؛ مدلهایی که نه بر محوریت کلانشهرها بلکه برمبنای گسترش عادلانه امکانات در سراسر کشور استوار باشد.
به همین دلیل، موفقیت چشمگیر اکرانهای مردمی نباید صرفا یک رویداد مالی یا آماری تلقی شود بلکه باید بهعنوان نشانهای از ظرفیتهای مغفولمانده جامعه برای مشارکت در تولید و مصرف فرهنگی تحلیل شود. آینده توزیع فرهنگی در کشور، به میزان توانایی ما در بهرهگیری از این ظرفیتهای مردمی و ایجاد زیرساختهای حمایتی برای تقویت آنها بستگی دارد. در نهایت، این تجربه بار دیگر یادآوری میکند که توسعه فرهنگی، الزاما نیازمند پروژههای پرهزینه و دولتی نیست. گاهی کوچکترین فرصتها و بازترین بسترها، میتوانند موجهای بزرگی از تغییر و پیشرفت فرهنگی را بهدنبال داشته باشند؛ به شرطی که به نیازهای واقعی مردم گوش داده شود و ظرفیتهای مردمی به رسمیت شناخته شوند. از این رو، اکرانهای مردمی، نه فقط راهی برای پر کردن خلأ سینما در شهرهای کوچک بلکه الگویی موفق برای بازتعریف عدالت فرهنگی در مقیاس ملی هستند؛ الگویی که میتواند مبنای شکلگیری سیاستهای نوآورانه و مردمیتر در عرصه فرهنگ باشد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد