24 - 12 - 2022
تمام هزینههای مربوط به برق افزایش یافته است
«اقتصاد یارانهبگیر» مردم را تنبل کرده است
مهسا حسین
فرض کنید ارث کلانی به شما برسد و وضع مالی شما یک شبه از اینرو به آنرو شود، آیا این پول را مثل یک ذخیره مالی بیپایان خرج میکنید یا اینکه به دنبال راهی برای کسب درآمد از آن میافتید؟ اینکه یک تاکسی داشته و با آن هر روز چند هزار تومان درآمد داشته باشید بهتر است یا چند میلیون تومان پولی که هرروز مقداری از آن را خرج کنید و سرانجام روزی به پایان برسد؟
اینها حرفهای حمیدرضا صالحی، دبیر سندیکای برق است؛ وقتی که سیاستهای مبتنی بر خامفروشی دولت را مورد انتقاد قرار میدهد و در عوض آن از درآمدزایی صحبت میکند، درآمدزایی از ثروتهایی که در اختیار داریم به جای فروش این منابع و استفاده از پول ناشی از فروش آنها.
با هدف فهم مشکلات صنعت برق در کشور مسایل پیرامون خامفروشی، وضعیت بدهیهای دولت به این صنعت و جایگاهی که برق در کشور دارد، سراغ این عضو هیاتمدیره سندیکای برق رفتیم تا از مشکلات حاضر و مشکلات احتمالی پیش روی این صنعت مهم آگاه باشیم و راهکارهای حل این مسایل را نیز بررسی کنیم.
در حال حاضر جایگاه برق و نگاه به این صنعت در سطح کشور چگونه است؟
همانطور که مشخص است و میدانید برق یکی از واجبترین مسایل زندگی روزمره است. در واقع به جرات میتوان گفت که این روزها برق حتی از گندم هم واجبتر است زیرا جایگزینی برای آن یافت نمیشود در صورتی که برای سایر موارد همیشه میتوان جایگزینی پیدا کرد با این اوصاف به صنعت برق به دلایل مختلف و شاید حتی چون در دست دولت بوده است توجه چندانی نمیشود. فرهنگ و نحوه برخورد با این صنعت در جامعه بسیار پایین است که متاسفانه این معضل حتی در میان برخی مسوولان نیز دیده میشود.
در رابطه با افزایش قیمتها بگویید تاثیر تورم و افزایش نرخ ارز بر صنعت برق چگونه بوده است؟
یک مقایسه کلی که انجام بدهید، میبینید که قیمت یک ترانس برق امروز ۵/۲ برابر گذشته است تا چندی پیش دکل برق هر کیلو ۷۰۰ تومان بود در صورتی که امروز به چهار هزار تومان افزایش پیدا کرده، در کل تمام هزینههای مربوط به برق بالا رفته است و هزینههای متناسب با آن نیز متعاقبا افزایش یافتهاند. در حال حاضر متوسط قیمت برق در ایران ۴۰ تومان است در حالی که قیمت واقعی بسیار بیشتر از آن است.
در خصوص جلوگیری از خامفروشی نیز اخیرا سندیکا تحرکاتی داشته است. موضع شما در این رابطه چیست؟
نظر شخصی بنده این است که منابع طبیعی کشور به هر شکل و صورتی نباید خام فروخته شوند بلکه باید به ارزش افزوده تبدیل شوند زیرا این مسایل هستند که موجب میشوند تولید و ثروت یک کشور افزایش یابد. هیچ یک از منابع کشور نباید به صورت خام فروخته شوند بلکه باید در جست و جوی راهی بود تا از آن درآمدزایی کرد.
این خامفروشی چه خطراتی را در پی خواهد داشت؟
این قضیه در واقع به یک خطر استراتژیک به حساب میآید. زیرا اگر خامفروشی صورت نگیرد و درآمدزایی انجام شود، هنگامی که انرژی بالا میرود درآمد دولت هم متناسب با آن بالا خواهد رفت. ما نرخ واقعی ارز را ۲۶۵۰ تومان تخمین زدهایم، اگر قرار بود نرخ ارز از همان ابتدا به صورت واقعی باشد و دولت این قبیل خطاهایی که در این ۱۰ ساله کرد مرتکب نمیشد در حال حاضر هم نرخ ارز پایینتر بود هم دولت رقمی حدود ۳۰۰ هزار میلیارد تومان از این ارز کسب درآمد میکرد در آن صورت میتوانست حقوق پرسنل خود را هم افزایش دهد که مردم بتوانند خود را با افزایش قیمتها سازگار کنند.
هدفمند کردن یارانهها در این بین کمکی نمیکند؟
این طرح هم در واقع طرحی ناقص است. مثل این میماند که در اتاق عمل شکم بیمار را باز کنی، چهار تا چاقو هم داخلش بگذاری و بعد با بالا رفتن تپش قلب و عواقب دیگر آن موجه شوی. الان هم لازمه اجرا کردن فاز دوم هدفمندیها افزایش حقوق کارکنان است نه اینکه این طرح همینطور و به صورتی که قرار است اجرا شود. در واقع یارانهها اشتباهی بود که دولت کرد، ملت ما ملت اعانه بگیر نبود ولی این کار باعث شده اشتغالزایی هم در کشور پایین بیاید، مثلا پدر یک خانواده روستایی که خانواده پرجمعیتی دارد و در مقابل خرج چندانی ندارد، دیگر دلیلی برای کار کردن نمیبیند وقتی که هر ماه یارانه دریافت میکند. در حال حاضر خیلی از خانوادهها هستند که به همین دلیل مرد خانوادهشان دیگر کار نمیکند.
پس باید چه راهکارهایی صورت بگیرد یا به عبارت بهتر چه راهکارهایی باید صورت میگرفت؟
باید به جای اینکه اقتصاد را به سمت اقتصاد یارانهبگیر سوق میدادیم، درآمدهای ناشی از حاملهای انرژی و نرخ ارز افزوده میشد. در صورتی که دولت پول ناشی از این درآمد را به کشور چین یارانه داده است، نه اینکه این کشور مشکلی داشته باشد ولی به قول معروف چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. بهترین کاری که در حال حاضر میتوان انجام داد این است که با تدبیر و عقلانیت مسیری را که مبتنی بر کار و سرمایه ایرانی باشد پیش ببریم و به جای اینکه شعار بدهیم کار کنیم.
چطور هنوز و با این شرایط میتوانند بگویند که دلار باید ۵۰۰تومان باشد؟ فرمول دلار یک فرمول اقتصادی است و دست کسی نیست که بخواهد آن را تعیین کند. باید اول تورم را کنترل کرد، تولید ملی را کنترل کرد، زمانی میتوان نرخ دلار را پایین آورد که که ثروت ملی کشور و تولید داخلی بالا برود آن وقت است که میتوان ادعا کرد دلار ۵۰۰ تومان است یا اینکه چند تا صفر را از پول ملی کشور کم کرد نه در حال حاضر و با این شرایط.
در این میان بخش خصوصیسازی چه نقشی دارد؟
پارادایمی که امروز بر ایران حاکم است ناشی از این است که خود بخشخصوصی همواره منتظر این بوده که دولت چه میگوید و چه دستوری میدهد. در دنیا اگر خصوصیسازی انجام میشود بر اساس تغییر این پارادایم است.
در حالی که در ایران خصوصیسازی بر این اساس اتفاق نیفتاده است. به خاطر فارغ شدن از اقتصاد نفتی و کم شدن درآمد نفتی تولید کنندگان ثروت باید بخشخصوصی باشند ولی بخشخصوصی واقعی و درست نه بخش عمومی و در این راستا باید به دنبال تغییر در پارادایمها بود.
روند کار خصوصیسازی در ایران اینطور است که اول یک عمومیسازی انجام میشود، چنانچه در حال حاضر در بسیاری از بخشها این عمومیسازی انجام شده است و نقش بخشخصوصی واقعی در اقتصاد ایران زیر هفت تا هشت درصد تخمین زده میشود بعد از این عمومیسازی ما یک خصوصیسازی واقعی خواهیم داشت این اتفاقی است که خواهناخواه میافتد و هماکنون نیز در حال انجام است. مثل آنچه بر سر صدرا آمد که بعد از عمومی شدن چالش و فساد به حدی زیاد میشود که فوران میکند و ناچار به بخشخصوصی واقعی انتقال داده میشود.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد