14 - 07 - 2024
جنگ سرد دوم در کمین جهان
فاطمه عباسپورشیرازی- «جنگ جهانی سوم از رگ گردن به جهان نزدیکتر است.» با شروع حمله روسیه به اوکراین بود که زمزمههایی از این قبیل، چه در محافل آکادمیک و چه در میان مردم عادی شروع به اوج گرفتن کرد. آن زمان کمتر افرادی میدانستند تهدید حقیقی جای دیگری نهفته است. رزمایش مشترک بلاروس و چین بار دیگر به جهان یادآوری کرد که آن تهدید مدتهاست به شکل غیررسمی آغاز شده است. خطر حقیقی تمام این مدت نه جنگ جهانی سوم بلکه آغاز جنگ سرد دوم بود؛ جنگ سردی که به طرز بیرحمانهای شتابزدهتر از قبلی مینماید و شکلگیری و تثبیت محورها در آن شکل جدیتری به خود گرفته است.
هفته گذشته بود که وزارت دفاع بلاروس از قول رییس فرماندهی عملیات ویژه این کشور اعلام کرد: جدیدترین رزمایش مشترک بلاروس با نام «شاهین مهاجم» که با نیروهای ارتش چین تنها به فاصله چند کیلومتر از لهستان به عنوان عضو رسمی ناتو با هدف تقویت ظرفیتهای همکاری نیروهای شرکتکننده و تعمیق همکاریهای عملی بین ارتشهای دو کشور در بحث مقابله با تروریسم بینالمللی آغاز میشود.
در همین رابطه دبیرکل ناتو، ینس استولتنبرگ که بهزودی دوره ریاستش به پایان خواهد رسید اخیرا گفت: «رزمایش چین و نیروهای مسلح بلاروس در بلاروس بخشی از یک الگو است. این نشان میدهد که نظامهای اقتدارگرا چطور در مسیر همسو شدن هستند و اینکه چین در اروپا، آفریقا، قطب شمال و دیگر نقاط به قلمرو ناتو نزدیک میشود.»
بلاروس، میراث شوروی سابق در قلب اروپا
شاید یکی از اشتباهات بزرگ ناتو تمرکز بیش از حد بر چین و غافل شدن از دیگر بازیگران این محور بود. اروپاییها بسیار دیر تهدید حقیقی بلاروس را درک کردند. کشوری محصور در خشکی بین روسیه، اوکراین، لیتوانی و لهستان که با فروپاشی شوروی در سال 1991 رسما مستقل شد. سه سال بعد و در جولای ۱۹۹۴ بود که اولین و تنها رییسجمهور تاریخ این کشور روی کار آمد؛ مردی که در دوران انقراض دیکتاتورها در اروپا با افتخار اعلام کرد که بدون هیچ تعارفی خود را یک دیکتاتور تمامعیار میداند و با سی سال تکیه زدن بدون وقفه بر مسند قدرت ادعایش را ثابت کرد. این فرد شخصی نیست جز معاون سابق رادیکال و اصلاحطلب شوروی، الکساندر لوکاشنکو.
بلاروس در حقیقت زیر ماسک هویت جدیدش، آخرین تکه باقی مانده از شوروی سابق بود. در نهایت و در جریان افزایش تنشها با روسیه، اروپا بالاخره در 2020 و همزمان با انتخابات جنجالی این کشور متوجه تهدید حقیقی بلاروس شد. اتحادیه اروپا در یک حرکت هماهنگ اعلام کرد که لوکاشنکو را به عنوان رهبر این کشور به رسمیت نمیشناسد؛ اتفاقی که باعث شد بلاروس دو سال بعد و با آغاز جنگ اوکراین با حمایت همهجانبه خود از روسیه و فشار به اوکراین از طریق مرز مشترکشان دست به انتقام علیه اروپا بزند. روسیه بارها حمایت همهجانبه خود را از شریک وفادارش نشان داده است. برای مثال پس از تحرکات پهپادهای اوکراینی در مرز خود با بلاروس سخنگوی کرملین اعلام کرد: این موضوع نهتنها برای مینسک، بلکه برای مسکو نیز نگرانکننده است، زیرا ما دو کشور متحد و شریک هستیم.
در همین رابطه بلاروس بارها اعلام کرده بود که از حضور فزاینده نیروهای ناتو در مرز این کشور ناخشنود بوده و ادامه این روند ممکن است منجر به تنش بیشتر در منطقه شود.
تشکیل محورها، زنگ خطر حقیقی برای جهان
هنگامی که بحث از بازیهای سیاسی میشود کمتر کشوری اندازه چین حرف برای گفتن دارد. کشوری که در عین حمایت نه چندان غیرعلنیاش از روسیه، کره شمالی و اکنون بلاروس مطرود همچنان روابط دوستانهاش را با کشورهای اروپایی حفظ کرده و با ماسک سیاست ضدتنش خود در حال بازی با تمام طرفین درگیر است. با این حال به نظر میرسد چین نیز دیگر نه میتواند و نه مایل است که با سیاست راضی نگه داشتن تمام طرفین پیش رود.
چنانکه سخنگوی وزارت امور خارجه چین در پاسخ به اتهامات ناتو به این کشور پاسخ داد: «به اصطلاح امنیت ناتو به قیمت امنیت سایر کشورها تمام میشود و اقدامات این ائتلاف خطرات امنیتی بسیار بالایی برای جهان و منطقه به همراه داشته است.»
وی ادامه داد: پکن با تهمتها و حملات ناتو به چین و نیت این ائتلاف که میخواهد تقصیرات را به گردن دیگران بیندازد، شدیدا مخالف است. ناتو به این بهانه میخواهد از چین استفاده کند تا ائتلاف را به سمت شرق در منطقه آسیا- آرام گسترش و تنشهای منطقهای را افزایش دهد.
مساله دیگر قرار گرفتن چین و روسیه در کنار یکدیگر است. آنها جدای از تنشهایی که درباره حوزه نفوذهای خود در آسیای مرکزی دارند اما منافع مشترک و موازی فراوانی در همراهی یکدیگر دارند و بعید است این همراهی سودمند را فدای اختلافات جزئی کنند.
یکی دیگر از کلیدهای نزدیکی چین و روسیه، مساله تایوان و حمایت همهجانبه روسیه از چین در مقابل طرف غرب بود. چنانکه وزیر دفاع چین در این باره گفته بود: حمایت قوی روسیه را در مورد موضوع تایوان و در رابطه با سایر منافع کلیدی پکن احساس میکنیم.
در نهایت این جنگ روسیه و اوکراین بود که باعث شد پوتین به آغوش برادرانه شی پرتاب شود و خط میان دو جبهه روسیه، چین و طرف غربی بیش از پیش پررنگ شود.
تنش زیر پوست اروپا
ریشه جنگها در دوران صلح کاشته میشود. بسیاری از افراد اعتقاد دارند جهان پس از جنگ روسیه و اوکراین بود که به مسیر تقابل و تنشهای بیشتر پا گذاشت اما این حقیقت ندارد. ریشه تقابلهای فعلی در اروپا قدمتی بسیار بیشتر از تصورات رایج دارد. ریشه تنش فعلی بلاروس به زمانی بازمیگردد که یک حکومت تماما اقتدارگرا کلاسیک در قلب اروپا باقی ماند. وجود بلاروس آنطور که بسیاری میگفتند نماد انقراض دیکتاتوریها در اروپا نبود بلکه نماد زنده ماندن آنها در قالب یادگار شوروی سابق با اسمی متفاوت بود. تنشهایی که زیر پوست اروپا حضور داشتند و با به روی صحنه آمدن بر سرنوشت این قاره و جهان تاثیر میگذارند؛ امری که نتایج آن در دو دستگیهای موجود در حمایت از اوکراین یا روسیه، نزدیکی پکن و مسکو و نیز اختلاف نظرهایی که میان غربیها برای ادامه حمایتها از کییف وجود دارد، نمایان شده و بیش از هر زمان دیگری نظام بینالمللی را به سمت یک جنگ سرد دوم
هدایت میکند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد