10 - 03 - 2025
در مسیر زوال یا صعود؟
گروه فرهنگ و هنر- هنرهای سنتی ایران، آینهای از تاریخ و فرهنگ این سرزمین است؛ هنری که ریشه در هزاران سال هویت ایرانی دارد. از مینیاتور و خوشنویسی گرفته تا صنایعدستی مثل قالیبافی، قلمزنی و کاشیکاری. این هنرها نهفقط تزئینات زیبا، بلکه روایتگر داستانهایی از تمدن و تفکر ایرانیاند. بسیاری از هنرمندان سنتی ایران، این روزها با تناقضی عمیق دستوپنجه نرم میکنند. از یکسو، میراث گرانبهای هنری پشت سرشان است که نمیتوانند آن را نادیده بگیرند؛ از سوی دیگر، جهانی مدرن پیش رویشان قرار دارد که انتظار نوآوری و تطبیق با ذائقه معاصر را دارد. این دوگانگی باعث شده است که برخی هنرهای سنتی به ورطه تکرار و کلیشه بیفتند؛ آثاری که تنها برای جلب رضایت بازار گردشگری یا خریداران خاص تولید میشوند، نه برای بازتاب روح زمانه. به عنوان مثال مینیاتور ایرانی که زمانی هنر بازنمایی جهانهای اسطورهای و حماسی بود، امروز در بسیاری موارد به طرحهایی سطحی و بیروح تبدیل شده است که صرفا نقش بسته بر کیفهای چرمی یا کاغذ کادوهای لوکس است. همین سرنوشت برای قالیبافی نیز رخ داده است؛ هنر پیچیدهای که در روزگار قدیم روایتگر هویت منطقهای و خلاقیت بافندگان بود، اکنون به تولید انبوه طرحهای تکراری و بازاری بدل شده است.
بحران اقتصادی و هنرهای سنتی
بیتردید، یکی از عوامل اصلی زوال این هنرها، مشکلات اقتصادی است. بسیاری از هنرمندان سنتی، بهدلیل نبود حمایت مالی، ناچارند برای امرار معاش به تولید انبوه روی بیاورند. استادکاری که روزگاری هفتهها برای خلق یک تابلوی خوشنویسی یا یک قطعه قلمزنی زمان میگذاشت، امروز مجبور است به سفارش مشتریان عمده فکر کند که بهدنبال آثار ارزانقیمت و سریعالتولیدند. علاوهبر این، سیاستهای فرهنگی نیز در سالهای اخیر بهجای حمایت هدفمند، بیشتر به مراسم نمادین یا جشنوارههای مقطعی محدود شدهاند. اما مساله به همینجا ختم نمیشود. در مقابل، موجی از هنرمندان جوان تلاش کردهاند تا هنرهای سنتی را احیا کنند؛ نه با تکرار، بلکه با تحول. این هنرمندان بهدنبال آنند که هنر کهن را با زبان امروز گره بزنند. برای مثال، در سالهای اخیر، خوشنویسی مدرن در ایران رواج یافته است؛ سبکی که با کنار گذاشتن قواعد گذشته، خط را به عنصری آزادتر و احساسیتر تبدیل میکند. این خوشنویسیهای انتزاعی، روی بومهای بزرگ و با رنگهای جسورانه اجرا میشوند.
در صنایعدستی نیز هنرمندان جوان، طرحهای سنتی را با فرمهای مینیمالیستی ترکیب میکنند؛ بهعنوان مثال کوزههایی با نقوش اسلیمی اما با طراحی ساده و مدرن، یا فرشهایی که در آن موتیفهای قدیمی در قالب طرحهای هندسی جدید ظاهر میشوند. با این حال، این تحول همیشه هم با موفقیت همراه نبوده است. برخی منتقدان باور دارند که بخش زیادی از این «نوجویی»ها، در واقع تقلیدی سطحی از ترندهای جهانی است؛ تلاشهایی که بهجای فهم عمیق از ریشههای هنر سنتی، تنها پوستهای از مدرنیته را به آن میچسبانند.
هنرهای سنتی در عصر دیجیتال
یکی دیگر از مسیرهای تحول هنرهای سنتی، ورود آنها به فضای دیجیتال است. امروز هنرمندان میتوانند آثار خود را از طریق پلتفرمهای فروش آنلاین به بازار جهانی معرفی کنند. این پدیده، فرصتهایی تازه برای هنرمندان ایجاد کرده اما در عین حال، چالشهای خاص خود را هم دارد. در این فضا، گاهی هنر بهجای آنکه براساس ارزش فرهنگی و هنریاش سنجیده شود، برمبنای تعداد لایکها و کامنتها قضاوت میشود. به همین علت برخی هنرمندان بهجای خلق آثار عمیق و ماندگار، به تولید محتوای سریع و پرزرقوبرق رو میآورند؛ چیزی که به مذاق الگوریتمهای شبکههای اجتماعی خوش میآید اما لزوما هنر اصیل را نمایندگی نمیکند.
آیندهای دوگانه برای هنرهای سنتی ایران
هنرهای سنتی ایران امروز در میانه مسیری ایستادهاند که نه بازگشتی به گذشته برایشان ممکن است و نه میتوانند بدون تغییر، خود را به آینده پرتاب کنند. این هنرها دیگر تنها بخشی از یک خاطره جمعی یا موزهای از شکوه تاریخی نیستند بلکه به یک انتخاب فرهنگی بدل شدهاند؛ انتخابی که مشخص میکند آیا میخواهند زنده بمانند و تکامل یابند یا بهتدریج در هیاهوی زمانه محو شوند. مساله اصلی، نه فقط زوال تدریجی این هنرها، بلکه خطر سطحیسازی و تجاریسازی آنهاست. هنرهای سنتی، زمانی بازتابی از زندگی، تفکر و احساس مردم ایران بودند؛ فرشها روایتگر قصههای پنهان، مینیاتورها آیینه خیالپردازیهای اسطورهای و خوشنویسیها تجلی زیبایی معنوی اما امروز، در بسیاری موارد، این هنرها به طرحهایی شیک و مصرفی تبدیل شدهاند؛ نه برای بیان، بلکه برای فروش. این تغییر، آرام و نامحسوس اتفاق افتاده و تهدیدی است که از درون، این میراث فرهنگی را میبلعد اما همهچیز به همین تلخی نیست. در دل این بحران، جرقههایی از نوآوری و بازتعریف دیده میشود.
نسل جدیدی از هنرمندان، برخلاف کلیشهها، بهدنبال آن هستند که هنرهای سنتی را از چارچوبهای قدیمی آزاد کرده و آنها را به زبان امروز ترجمه کنند. این نسل، بیش از آنکه نگران تقلید از گذشته باشد، بهدنبال گفتوگو با آن است خوشنویسی دیگر تنها یک فرم مقدس و بسته نیست بلکه به بیانی انتزاعی و رها بدل شده است. مینیاتور، دیگر صرفا قاببندی از داستانهای کهن نیست بلکه بستری برای روایت دغدغههای اجتماعی و شخصی معاصر شده است. بنابراین مساله بر سر «حفظ کردن» یا «نابود شدن» نیست؛ مساله «بازتعریف» است. هنرهای سنتی ایران، اگر قرار است به آینده راه پیدا کنند، باید خود را به ابزارهای جدید مجهز کنند: زبان بصری نو، بیان اجتماعی معاصر و حتی حضور در فضاهای دیجیتال. این تحول، به معنای پشت کردن به گذشته نیست بلکه راهی است برای آنکه این گذشته، در جریان زنده امروز تپش کند. در نهایت، هنرهای سنتی ایران همانند یک ریشه کهن در دل خاکند اما این ریشه اگر به شاخههایی تازه راه پیدا نکند، بهزودی چیزی جز یادگاری بیجان نخواهد بود. آینده این هنرها در گرو هنرمندانی است که از تقلید صرف بگریزند و جسارت تجربه را در خود بپرورانند و در دستان سیاستگذاران و مخاطبان بهجای تحسینهای گذرا، به بازسازی زیرساختهای فرهنگی بیندیشند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد