14 - 11 - 2017
دشواریهای بازنشستگان را تشدید نکنید
غلامرضا کیامهر- براساس مصوبه اخیر دولت اشتغال بازنشستگان در دستگاههای دولتی ممنوع است و برای سازمانهایی که بازنشستگان را به کار گرفتهاند برای خاتمه دادن به کار آنان یک ضربالاجل دهروزه تعیین شده است. یعنی بازنشستههای مشغول به کار باید در فرصت تعیین شده بساط خود را جمع کنند و به خانههایشان بازگردند.
ظاهرا هدف از تصویب مصوبه مزبور ایجاد فرصتهای شغلی بیشتر برای نیروهای جویای کار جوان در سازمانهای دولتی است که نیت خیر و درستی به نظر میرسد چون تا زمانی که شش، هفت میلیون بیکار در کشور وجود دارد، استفاده از وجود بازنشستگان در دستگاههای دولتی کار درستی به نظر نمیرسد. اما چند واقعیت فراموش شده در پس این تصمیم خیرخواهانه وجود دارد که اگر مسوولان به آن توجه کنند، میتواند از بروز برخی مشکلات هم برای بازنشستگان و هم برای سازمانهایی که آنها را به کار گرفتهاند، جلوگیری کند.
نخستین واقعیت، تفاوت فاحشی است که از نقطهنظر تجربیات مدیریتی و اجرایی میان نیروهای بازنشسته و نیروی کار جوان وجود دارد؛ تجربیاتی که به بهای یک عمر کار مستمر در سازمانهای دولتی و بخشخصوصی بهدست
آمده است.
واقعیت دیگر این است که چون بازنشستگان برای سازمانها هزینههای جانبی سرباری چون بیمه درمان و بازنشستگی و امثال آن ایجاد نمیکنند و تازه از حقوق و دستمزد آنها مالیات هم کسر میشود و به دریافت حداقل دستمزد ماهانه رضایت میدهند از نظر مالی نیروی کار باصرفهتری برای سازمانها محسوب میشوند ضمن آنکه به دلیل نبودن تعهدات استخدامی میان سازمانها و نیروهای بازنشسته مدیران سازمانها هر زمان که اراده کنند بدون نگرانی از ناحیه قانون کار به خدمت نیروهای بازنشسته خود خاتمه میدهند، در حالی که چنین برخوردی با نیروهای شاغل تابع قانون کار یا قوانین استخدام کشوری برای مدیران سازمانها امکانپذیر نیست.
البته رویکرد درست و انسانی در ارتباط با بازنشستگان آنگونه که در جوامع پیشرفته شاهدش هستیم این است که افراد بعد از رسیدن به «افتخار بازنشستگی» بقیه عمر خود را به استراحت، سیر و سفر و پرداختن به کارهای ذوقی که در دوران اشتغال امکان آن را نداشتهاند سپری کنند اما به دلیل آنکه میان حقوق و دستمزد، سطح رفاه و وضعیت اقتصادی بازنشستگان ما با بازنشستگان آن جوامع به مصداق بیت معروف، میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است، تفاوت از عرش تا فرش وجود دارد، بازنشستگان ما ناچارند بهقول معروف تا زمانی که جان در بدن دارند برای تامین معاش که حالا با ازدواج فرزندان و در صحنه ظاهر شدن اعضای جدیدی به نام عروس و داماد و نوههایی که به تبعیت از فرهنگ و سنن دیرپای شرقی و ایرانی دوست دارند بیشتر ایام هفته و ماه و سال را در خانه پدربزرگ و مادربزرگ به عنوان میهمان بگذرانند در جایی به کار و فعالیت مشغول شوند و متاسفانه این تفاوت بزرگ که در جای خود بسیار زیبا هم هست از چشم تدوینکنندگان مصوبه ممنوعیت کار بازنشستگان در سازمانهای دولتی پنهان مانده است.
یاد جمله بازنشسته سالمند محترمی میافتم که روزی در پای میز کارمند جوانی که حرمتش را نگه نداشته و توجه لازم را به رفع مشکل او نشان نداده بود با چشمانی که اشک در آن حلقه میزد رو به جوان کارمند کرد و گفت یادت باشد ما دیگر به تو جوان نخواهیم رسید اما تو اگر عمرت به دنیا باشد روزی به ما خواهی رسید و در آن روز مثل امروز من کارمند جوان دیگری دلت را خواهد شکست و اشک به چشمت خواهد آورد.
حالا حکایت مدیران جوانی است که بدون توجه به روزگار سخت و طاقتفرسای بازنشستگان چنین مصوبهای را تهیه و تدوین میکنند غافل از آن روزی که شتر بازنشستگی بر در خانههای خودشان هم خواهد نشست و این مصوبه شامل احوالشان خواهد شد هرچند کسانی که در کشور ما جزو گروه دارندگان (ژن خوب)هستند در دوران بازنشستگی هم بهقول معروف کبکشان خروس خواهد خواند و ترس و واهمهای از این قبیل مصوبات و بالاتر از آن ندارند.
البته هیچیک از دلایلی که برشمرده شد به معنی سپردن تمام فرصتهای شغلی به نیروهای باتجربه اما ارزانقیمت و بیدردسر بازنشسته نیست و در کشوری با داشتن پنج، شش میلیون نیروی بیکار اولویت تصاحب فرصتهای شغلی با نیروهای جوان است اما مدیران سازمانهای دولتی ما میتوانند با مقداری صرفهجویی در هزینههای غیرضروری و جلوگیری از ریخت و پاشها، هم به بهرهگیری از تجربیات با ارزش نیروهای بازنشسته ادامه دهند و هم راه ورود جویندگان جوان کار را به سازمانهای خود هموار کنند البته مشروط بر آنکه تدوین و تصویبکنندگان قانون ممنوعیت کار بازنشستگان با اندکی توجه به واقعیتهای پیرامون خود و زندگی مشقتبار اکثریت بازنشستگان این مصوبه را مورد تجدیدنظر قرار دهند. آنها باید این واقعیت را در نظر داشته باشند.
برخلاف خانوادههای غربی آغوش پدر و مادر ایرانی همواره و با نهایت اشتیاق به روی فرزندان و دامادها و عروسها و نوهها باز است و در چنین شرایطی آبروداری برای پدر و مادر خانواده ایرانی یک اصل خدشهناپذیر محسوب میشود که حفظ و حراست از این آبرو با حقوق اندک بازنشستگی امکانپذیر نیست و متاسفانه متولیان امور و برنامهریزان ما در تصویب طرح ممنوعیت بازنشستگان در دستگاههای دولتی به این واقعیت توجه نکرده و یکطرفه نزد قاضی رفتهاند.
Kiamehr_gh@yahoo.com
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد