30 - 10 - 2023
رمزگشایی از روابط چین با طالبان
گروه بینالملل- روابط چین با افغانستان در طول تاریخ رابطهای حسنه و نزدیک بوده است. در واقع افغانستان که اغلب از آن به عنوان «قبرستان امپراتوریها» یاد میشود، در طول تاریخ خود مورد تهاجمات متعددی قرار گرفته است. با این حال، این تهاجمات معمولا با شکست خاتمه یافته و منجر به عقبنشینی نیروهای مهاجم پس از درگیریهای طولانی شده است. در قرن بیستم، دو قدرت بزرگ، یعنی اتحاد جماهیر شوروی و ایالاتمتحده آمریکا، به افغانستان حمله کردند. این مداخلات که با تلفات قابلتوجه جانی، بیثباتی سیاسی و تشدید تنشهای ژئوپلیتیکی همراه بود، در نهایت نتوانست در وهله اول مجاهدین افغانستانی و سپس گروه طالبان را از عرصه معادلات سیاسی افغانستان خارج کند.
موضع چین در قبال افغانستان در زمان تهاجم شوروی
طبق گزارشی که به تازگی سایت ژئوپلیتیک منتشر کرده، در ۲۷ دسامبر ۱۹۷۹، نیروهای شوروی وارد افغانستان شدند؛ امری که باعث چینیها ضمن محکوم کردن حمله شوروی، روابط دیپلماتیک خود را با دولت کمونیست افغانستان بهطور محسوسی کاهش دهند.
در واقع کمونیستهای افغانستانی، همسو با اتحاد جماهیر شوروی، چین را به کمک به شبه نظامیان ضدکمونیست افغانستانی متهم کردند و از دشمن چین یعنی ویتنام حمایت کردند. در پاسخ، چین از مجاهدین افغانستانی حمایت کرد و حضور نظامی خود را در نزدیکی افغانستان در سین کیانگ افزایش داد. با این حال چین در دهه ۱۹۹۰ از طالبان فاصله گرفت و ضمن قطع روابط خود با افغانستان، طالبان را نیز به رسمیت نشناخت.
تعامل چین در حمله آمریکا به افغانستان
پس از فروپاشی دولت طالبان در سال ۲۰۰۱، چین و افغانستان بهرغم ادامه اشغال این کشور توسط ایالاتمتحده به بهانه جنگ با تروریسم، روابط خود را بهطور قابلتوجهی بهبود بخشیدند. چین کمکهای مالی و مادی به افغانستان داد و با تسهیل مذاکرات دیپلماتیک بین پاکستان و افغانستان نقش مهمی در حفظ صلح ایفا کرد. به عنوان مثال، به گفته برخی تحلیلگران، کریدور اقتصادی چین- پاکستان (CPEC) به عنوان یک راه امیدوارکننده برای ادغام افغانستان در ابتکار گستردهتر یک کمربند و جاده پیشنهاد شده است.
با این حال، پس از خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان در سال ۲۰۲۱، دولت چین تمایل خود را برای همکاری با دولت جدید به رهبری طالبان نشان داد. در سال ۲۰۲۲، افغانستان تحت یک زلزله ویرانگر قرار گرفت و چین با ارائه کمکهای ۵/۷ میلیون دلاری برای جمعیت آسیبدیده، فعالانه در واکنش بشردوستانه مشارکت کرد. در آن دوره، طالبان در یک کنفرانس مطبوعاتی از کمک مقامات چینی قدردانی کردند.
چین و افغانستان در دوران طالبان
در سپتامبر ۲۰۲۳ نیز چین به عنوان نخستین کشوری بود که پس از تسلط طالبان سفیر خود را در افغانستان منصوب کرد؛ اقدامی که بدون به رسمیت شناختن دولت طالبان انجام شد. در نتیجه شواهد نشان میدهد که این کشور علاقهمند به ایجاد روابط نزدیکتر با افغانستان است.
در چنین شرایطی شاهد بودیم سفیر چین در ارگ ریاستجمهوری در کابل مورد استقبال صمیمانه قرار گرفت و محمدحسن آخوند سرپرست نخستوزیری و امیرخان متقی وزیر امور خارجه از وی استقبال کردند. چین در یک بیانیه رسمی تاکید کرد که انتصاب ژائو زینگ بر تعهد این کشور برای تقویت روابطش با افغانستان تاکید دارد. ژائو زینگ نیز در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: چین مشتاق تقویت روابط سیاسی و اقتصادی قوی و صمیمی با افغانستان است و آن را برای هر دو ملت سودمند میداند. او همچنین آرزوهای چین را برای تقویت روابط با افغانستان بیان و برنامههای مشخصی را برای تقویت همکاری ارائه داد. به گفته کارشناسان، تعامل چین با افغانستان با توجه به عوامل امنیتی و اقتصادی ضروری است، زیرا این تعامل نقش مهمی در گسترش پکن در منطقه دارد. به عنوان مثال، نفوذ فزاینده پکن در این کشور میتواند تهدیدات علیه چین را در رابطه با گروههای شبهنظامی، طالبان پاکستان و نیز گروههای تندروی نزدیک به ایالت سین کیانگ چین مهار کند. ژائو زینگ همچنین اظهار کرد که «دولت کنونی افغانستان با موفقیت تهدید داعش را که چین و دیگر کشورهای منطقه نسبت به آن نگرانی دارند را از بین برده است.»
در ادامه سفیر چین با سراجالدین حقانی وزیر کشور افغانستان نیز دیدار و گفتوگو کرد. در این دیدار، زینگ تعهد چین به عدم مداخله در امور داخلی افغانستان و احترام این کشور به ارزشهای این کشور را اعلام کرد. وی همچنین مدعی شد که افغانستان در دو سال گذشته پیشرفت چشمگیری داشته است و پتانسیل توسعه بیشتری دارد.
در این رابطه برخی ناظران معتقدند انگیزه تشکیل یک اتحاد با طالبان از سوی چین فراتر از نگرانیهای امنیتی بوده و ریشه در منافع اقتصادی دارد. براساس مطالعهای که توسط مقامات نظامی و زمینشناسان ایالاتمتحده انجام شده است، مشخصشده که ذخایر معدنی در افغانستان دارای ارزش تخمینی نزدیک به یک تریلیون دلار است. این ذخایر متشکل از ذخایر قابلتوجهی از آهن، مس، طلا، کبالت و لیتیوم است که این پتانسیل را دارد که کشوری که از نظر اقتصادی محروم است را به یکی از قطبهای معدنی برجسته جهان تبدیل کند. در این زمینه، منافع متقابل وجود دارد، زیرا دولت طالبان برای اداره کارآمد کشور به پول نقد نیاز دارد، در حالی که چین به مواد معدنی با ارزش موجود در افغانستان نیاز دارد. ذخایر قابلتوجه لیتیوم یکی از اجزای مهم انتقال انرژی است که سوخت دستگاههای مختلف، از لپتاپها تا خودروهای الکتریکی را تامین میکند. اخیرا، طالبان با شرکتهای داخلی و بینالمللی از جمله کشورهایی مانند چین، ایران، ترکیه و بریتانیا قراردادهای معدنی به ارزش بیش از ۵/۶ میلیارد دلار منعقد کرده است.
توافق اخیر پکن با طالبان نیز به مبلغ ۱۰ میلیارد دلار در زمینه استخراج ذخایر لیتیوم بسیار قابلتوجه است.
این همکاری قرار است ۱۲۰ هزار فرصت شغلی مستقیم ایجاد کند که با طرحهای مختلف توسعه زیرساختها و بازسازی همراه است. همچنین در ماه مه ۲۰۲۳، چین، پاکستان و افغانستان به توافقی دست یافتند که کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) تحت پروژه ابتکار کمربند و جاده (BRI) به افغانستان گسترش یابد؛ ایدهای که قبل از روی کار آمدن طالبان نیز مدنظر چین قرار داشت. این موضوع برای طالبان یک پیروزی مهم محسوب میشود.
در واقع از آنجا که طالبان با کمبود نقدینگی مواجه است، از هرگونه تزریق سرمایهگذاری در زیرساختها و احیای اقتصاد افغانستان استقبال میکند. این گروه نسبت به مفهوم بازسازی مسیرهای تجاری تاریخی جاده ابریشم از طریق کریدور واخان با هدف تقویت روابط تجاری با چین ابراز علاقه کرده است. طالبان همچنین با پیشبینی افزایش سرمایهگذاری پکن در افغانستان، به پیشنهاد چین برای «حمایت سیاسی بلندمدت» پاسخ مثبت داده است.
بنابراین ناظران معتقدند روابط دوجانبه بین چین و افغانستان ریشه محکمی در سود متقابل دارد که یکی از جنبههای اساسی روابط بینالمللی است. از تعاملات تاریخی آنها تا دوران معاصر، این رابطه تکامل یافته و ابعاد چندوجهی به خود گرفته است. منافع چین در افغانستان براساس چندین عامل کلیدی است؛ اولا، یک نگرانی اساسی برای امنیت منطقه وجود دارد. با توجه به بافت تاریخی بیثبات افغانستان و اثرات سرریز احتمالی آن، چین به دنبال ایفای نقش در ثبات منطقه است. ثانیا، چین فرصتهای اقتصادی قابلتوجهی را که در ثروت معدنی عظیم افغانستان نهفته، برای خود شناسایی کرده است. این منابع نهتنها چشمانداز اقتصادی افغانستان را متحول میکند، بلکه آن را به عنوان یک مرکز معدنی برجسته جهانی قرار میدهد. ثالثا، تعامل چین با افغانستان با اهداف استراتژیک گستردهتر، از جمله اتصال و یکپارچگی اقتصادی در منطقه، همسو است. کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) به عنوان گواهی بر این جاهطلبیها عمل میکند و گسترش CPEC به افغانستان گام مهمی در جهت تقویت ارتباط اقتصادی است.
علاوه بر این، چین با تقویت حضور خود در افغانستان به دنبال موازنه کردن تحولات منطقهای، به ویژه کریدور بینالمللی به رهبری هند و ایالاتمتحده (IMEC) است که چالشی رقابتی برای منافع استراتژیک چین ایجاد میکند. از سوی دیگر، افغانستان که با پیامدهای دههها درگیری دستوپنجه نرم میکند، به شدت به شناسایی، حمایت، کمکهای مالی و کمکهای بشردوستانه بینالمللی نیاز دارد تا بقای خود را تضمین کند. منابع معدنی فراوان این کشور، از جمله منابع حیاتی برای انتقال انرژی پاک مانند لیتیوم، حمایت کشورهایی مانند چین را برای استخراج و توسعه اقتصادی میطلبد.
در اصل، روابط بین چین و افغانستان مظهر تأثیر متقابل پیچیده نگرانیهای امنیتی، الزامات اقتصادی و پویایی نفوذ منطقهای است. در نتیجه هر دو کشور تشخیص میدهند که ایجاد یک مشارکت همزیستی نهتنها باعث سود متقابل است، بلکه پیامدهایی برای ثبات منطقه و چشمانداز ژئوپلیتیکی دارد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد