8 - 10 - 2024
سلسله مراتب سیاست خارجی نوین «شی»
محمدرضا ستاری- در قرن بیست و یکم، سیاست خارجی چین به طور فزایندهای بر ایجاد مشارکتهای جهانی و گسترش منافع خود از طریق روابط استراتژیک با سایر کشورها متمرکز شده است. این روابط به عنوان ابزار ژئوپلیتیکی برای اعمال نفوذ و قدرت عمل میکنند و برخلاف اتحادهای سنتی که معمولا شامل معاهدات دفاعی رسمی با هدف مقابله دشمنان خارجی بنا شده، یک شبکه جهانی از مشارکتهای استراتژیک برای چینیها ایجاد کرده است.
چنین مشارکتهایی مستلزم همکاری سیاسی انعطافپذیر است که یکی از پایههای آن براساس پیوندهای سیاسی غیررسمی بوده و در مقایسه با اتحادهای سنتی، سازگارتر و در عین حال منفعتمحورتر است. به همین دلیل است که کارشناسان معتقدند چنین رویکردی به چینیها کمک میکند تا با کشورهای مختلف روابط برقرار کرده و در عین حال انعطافپذیری خود را برای انطباق با پویاییهای ژئوپلیتیکی و پیگیری اهداف استراتژیک حفظ کنند.
ساختار سلسلهمراتبی مشارکتها
طبق گزارشی که در این خصوص مجله دیپلمات منتشر کرده، چین برای دستهبندی شراکتهای بینالمللی خود از سیستم مفهومی و توصیفی خاصی استفاده میکند؛ به طوری که واژگان کلیدی مانند جامع، استراتژیک و آیندهمحور هر کدام در بردارنده درجات مختلفی از همکاری و تعهدات است.
در این میان و در شرایطی که پکن هرگز به صراحت این سلسله مراتب را معرفی نکرده است اما اکنون اطلاعات کافی برای استنتاج یک ساختار کلی در این خصوص وجود دارد. به عنوان مثال چنین سیستمی انعطافپذیر است زیرا سطوح مختلف مشارکت به طور علنی در اسناد رسمی تعریف نشده است. همچنین باوجود دامنه وسیع این چنین سیستمی، همه ملتها شامل آن نمیشوند زیرا شاهد هستیم ایالاتمتحده در استراتژی دیپلماتیک چین، موقعیت منحصر به فردی دارد و خارج از ساختار شراکت ایجاد شده باقی میماند.
در همین رابطه در بالای سلسلهمراتب دیپلماتیک چینیها، شراکتهایی قرار دارند که به عنوان دائمی ذکر شده و نشاندهنده روابط بسیار نزدیک و پایدار برای پکن است. برای نمونه تا سال 2019 تنها پاکستان به عنوان شریک دائمی پکن تعریف شده بود، اما در این سال قزاقستان نیز در کنار پاکستان به عنوان شریک دائمی تعریف شده و حالا نیز گفته میشود کشورهایی نظیر بلاروس، ونزوئلا، اتیوپی، ازبکستان و مجارستان نیز به این فهرست اضافه شدهاند. امری که نشاندهنده افزایش دایره متحدان نزدیک در چارچوب دیپلماسی مشارکتی چین است.
اصطلاح مهم دیگر در سلسله مراتب دیپلماسی نوین چینیها، مفهوم جامع است به طوری که برخی مشارکتها بدون اینکه استراتژیک باشند، میتوانند برای پکن جامع تلقی شوند. در واقع مفهوم استراتژیک برای پکن به همکاری طولانیمدت و نزدیک در موضوعات مهم جهانی اشاره دارد، در حالی که مفهوم جامع نشاندهنده مشارکتهایی است که طیف گستردهای از زمینههای همکاری را در بر میگیرد. در نتیجه میتوان نتیجه گرفت که با 42 مفهومی که ایجاد شده، چینیها زبان دیپلماتیک خود را متناسب با روابط خاص با کشورها تنظیم میکنند. به عنوان مثال، بریتانیا عنوان منحصر به فرد مشارکت جامع استراتژیک جهانی برای قرن21 را دارد، در حالی که برخی دیگر از بازیگران به عنوان مشارکت جامع نوآورانه تعریف شدهاند.
از سوی دیگر عبارات «جامعه با آینده مشترک» و «عصر جدید» به مفاهیم کلیدی در دیپلماسی چین در دوره ریاستجمهوری شی جین پینگ تبدیل شدهاند. این عبارات نشاندهنده همسویی استراتژیک چین در چالشهای خاص جهانی به ویژه ایالاتمتحده است و پکن چنین مفاهیمی را در روابط خود با کشورها به کار میگیرد تا ارزش دیپلماتیک آنها را افزایش دهد.
در واقع مفهوم «جامعه با آینده مشترک» در تفکر شی جین پینگ در مورد دیپلماسی مرکزی به کار میرود که دیدگاه سیاست خارجی چین برای «عصر جدید» را در بر میگیرد. این اصطلاح، دیدگاهی از پیوستگی جهانی را به تصویر میکشد که در آن همه ملتها به طور هماهنگ در یک «دهکده جهانی» به رهبری چین زندگی میکنند و بشریت به عنوان یک خانواده بزرگ متحد میشود.
در همین راستا و تا سال 2023، چین قراردادهای دوجانبه «جامعه با آینده مشترک» را با حداقل 22کشور امضا کرده که به گفته تحلیلگران نشانگر همسویی ایدئولوژیک و سیگنالی درخصوص روابط بلندمدت و مثبت پکن با این کشورهاست.
به طور مشابه، «عصر جدید» نیز اصطلاحی است که از سال 2017 در قانون اساسی چین گنجانده شده و نشاندهنده باور چینیها به تغییر توازن قدرت جهانی به نفع آنهاست. در واقع آنطور که مشخص شده هر دو عبارت سطوح دیپلماسی مشارکتی چین را پیچیده و در عین حال همسویی همکاریهای بلندمدت را مورد تاکید قرار میدهند.
به همین دلیل ناظران معتقدند از آنجایی که چین با چالشهای اقتصادی و تنشهای فزاینده با غرب به ویژه در زمینه رقابت با ایالاتمتحده آمریکا مواجه است، هماکنون به طور فزایندهای به دنبال ایجاد اتحاد با کشورهای جنوب جهانی با استفاده از این روایتهای دیپلماتیک است.
عصر جدید در آفریقا و خاورمیانه
شواهد نشان میدهد در اجلاس سران مجمع همکاری چین و آفریقا در سال 2024، چین با 30کشور آفریقایی مشارکت راهبردی ایجاد یا آن را تقویت کرده است. توصیف کلی روابط آفریقا و چین به آیندهای مشترک برای دوره جدید، نوع تازهای از یک مشارکت استراتژیک جامع بوده که نشاندهنده تعمیق روابط آفریقا و چین است.
به همین دلیل به گفته کارشناسان در چارچوب رقابت چین با قدرتهای بزرگ به خصوص ایالاتمتحده، چنین موضوعی نشاندهنده نقطه عطف جدیدی در تغییر چشمانداز جهانی است بهطوری که با کاهش نفوذ ایالاتمتحده و غرب در آفریقا، چین از فرصت استفاده کرده و حضور خود را در این قاره گسترش داده است. در واقع نفوذ فزاینده پکن در آفریقا این پتانسیل را دارد که به طور قابل توجهی توازن قدرت جهانی را تغییر داده و سلطه غرب را به چالش بکشد. همچنین این تغییر میتواند علاوه بر اینکه برتری جهانی ایالاتمتحده را تضعیف و منافع استراتژیک آن را تهدید کند، در عین حال میتواند چین را به عنوان یک بازیگر کلیدی در شکل دادن به توسعه آینده آفریقا مطرح کند.
از سوی دیگر در خاورمیانه، چین ردپای خود را از طریق دیپلماسی، انرژی، تجارت، سرمایهگذاری و ابتکارات زیربنایی گسترش داده و جایگاه خود را در ژئوپلیتیک منطقه افزایش داده است. با این حال، باوجود نفوذ فزاینده چین، وابستگی متقابل پکن به کشورهای خاورمیانه نشان میدهد که این کشور هنوز در خاورمیانه با محدودیتهای مختلفی مواجه است. همچنین در منطقهای که آمریکا در آن حضور پررنگی دارد، پکن ناچار است که سیاستهای خاصی را در خاورمیانه دنبال کند که جمع عوامل آن میتواند بر میزان نفوذ چین تاثیر داشته باشد.
در همین راستا، بررسیها نشان میدهد مشارکت چین با کشورهای خاورمیانه به طور گسترده با سه دسته اصلی مشارکت مطابقت دارد: مشارکت استراتژیک جامع شامل ایران، مصر، عربستان سعودی، امارات و بحرین. مشارکت استراتژیک شامل ترکیه، اردن، قطر، عراق، عمان، کویت، سوریه و فلسطین و یک مشارکت جامع نوآورانه که با رژیم اسرائیل پیگیری میشود.بنابراین چین از طریق مشارکتهای استراتژیک که معمولا براساس مولفههای اقتصادی استوار است، منافع ژئوپلیتیکی خود در خاورمیانه را به صورت دوجانبه و بدون اتخاذ اهداف چندجانبه و منطقهای دنبال کرده است. لذا شبکه مشارکت چین در منطقه به طور پیوسته متنوعتر و گستردهتر شده که نشاندهنده نفوذ فزاینده و سازگاری استراتژیک آن است.
تمامی این عوامل نشان میدهد مفهوم دیپلماتیک چین از «جامعه با آینده مشترک» به جنبه کلیدی سیاست خارجی این کشور در سالهای اخیر تبدیل شده است. این مفهوم توسعه مسالمتآمیز، همکاری جهانی و منافع متقابل را در بین کشورها ترویج میکند که در پروژههای مهمی مانند طرح کمربند و جاده، بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیا، ابتکار توسعه جهانی، ابتکار امنیت جهانی و ابتکار تمدن جهانی گنجانده شده است؛ امری که بخش مهمی از اهداف مدرنسازی و چشمانداز ژئوپلیتیکی چین را در حال حاضر تشکیل میدهد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد