29 - 01 - 2024
فشار تحریمها بر اقتصاد و طبقه متوسط ایران
مجید سلیمیبروجنی
کارشناسان سیاسی در فضای عمومی و نیز در آکادمی، توافق هستهای سال ۲۰۱۵ میلادی بین ایران و کشورهای ۱+۵ (برجام) را به عنوان یکی از مهمترین دستاوردهای دیپلماسی جهانی در قرن بیستویکم در نظر میگیرند که متاسفانه نهتنها آمریکا و اروپا بلکه ایران نیز نتوانستند عمارتی جدید را بر این موفقیت بنا کنند. در واقع، اگرچه تحریمهای غرب علیه ایران از حدود یک سال پس از پیروزی انقلاب ۱۹۷۹ کلید خورد و با گشایش پرونده اختلافات هستهای ایران با کشورهای غربی در سال ۲۰۰۲ میلادی وارد مرحله تازهای شد، اما در عمل این سیاستهای غیرواقعگرایانه و تهاجمی محمود احمدینژاد رییسجمهوی پوپولیست ایران بود که با انتقال پرونده هستهای کشورمان از آژانس بینالمللی انرژی اتمی به شورای امنیت سازمان ملل در هشتم مارس ۲۰۰۶ و متعاقبا صدور ۶ قطعنامه علیه ایران در فاصله سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ میلادی مناقشه خارجی را به عنصر اصلی اقتصاد سیاسی کشورمان طی دهه گذشته بدل کرد. تداوم تحریم از سال ۹۷ تاکنون روندی فرساینده بر اقتصاد ایران تحمیل کرده و درآمد سرانه را تحلیل برده است. تجارت خارجی ایران بهشدت تحت تاثیر قرار گرفته و رفاه و معیشت مردم چندین پله پایینتر آمده است. این در حالی است که هیچ چشماندازی برای رفع یا حتی کاهش تحریم وجود ندارد. اگرچه در اوایل وضع تحریمها علیه ایران عدهای آن را بیاثر، کاغذپاره یا حتی نعمت میخواندند، اما امروز کمتر کسی میتواند شوکهای متعدد ناشی از تحریم و آثار زیانبار آن بر تولید داخلی و تجارت خارجی را منکر شود و کاهش قابلتوجه رفاه خانوار و افزایش شدید تورم را در نتیجه تحریم نبیند.
تحریم مانند جنگ است که ساده شروع میشود، اما پایانش بسیار کار سختی است. جنگ را میتوان با آتشبس تمام کرد و از این نظر تحریم که قرار است جایگزین جنگ باشد، حتی از جنگ هم بدتر است. تحریمها یک شوک بزرگ به اقتصاد ایران وارد کردند که از پیامدهای آن نمیشود در رفت، چراکه سطح رفاه زندگی مردم کاهش پیدا کرده و این اصل اول است. بسیاری از مردم دیگر نمیتوانند همان مخارج گذشته را امروز هم داشته باشند. اصل دوم این است که فشار تحریمها میتواند با سیاستهای بد داخلی مضاعف شود یا با سیاستهای خوب و انعطافی که بازارها دارند، تعدیل شود. اقتصاد ایران بسیار وابسته به واردات بوده است. نفت صادر میکنیم و چارهای نداریم جز اینکه به جای آن کالا وارد کنیم. یکی از گرههای کور تحریمها علیه ایران که بسیاری هم با آن آشنا نبودند، مساله صادرات است. در حالت معمول وقتی قیمت ارز بالا میرود نرخ دستمزد کارگر ایرانی در بازار جهانی ارزان میشود. در نتیجه بازارهای خارجی ترغیب میشوند کالای ایرانی بخرند، چون ارزانتر است، اما مشکل اینجاست که ایران نمیتواند از این مزیت استفاده کند و صادرات نفت را با کالاهای صنعتی جایگزین کند، چون مشکلی که در واقع لبکلام تحریمهاست، مساله نقلوانتقال پول است. اقتصاد به ما میگوید زمانی که کاهش ارزش پول ملی در برابر ارز خارجی اتفاق میافتد، کالاهای شما در بازارهای خارجی ارزانتر میشوند و در نتیجه صادرات افزایش مییابد و اقتصاد به یک حالت نسبتا تعادلی برمیگردد، اما این اتفاق در ایران نیفتاد چون تحریمهای آمریکا از آنچه ابتدا تصور میشد سختتر و جدیتر بود. کنترل آمریکا بر نظام مالی بینالمللی و نقش دلار اثرگذار بود و جزو اطلاعاتی بود که کمتر کسی در مورد آن میدانست. به احتمال بسیار زیاد ایران در کشف قدرت دلار و مشکلاتی که تحریم برای یک اقتصاد ایجاد میکند، پیشاهنگ بود. در حال حاضر روسها اقتصاد ایران را مطالعه میکنند که ببینند ایران چه راههایی برای کاهش ضربه تحریم طی کرد، چون اقتصاد آنها هم در سالهای آینده دچار همین مشکلات خواهد شد. متاسفانه چشمانداز آینده کشورمان چندان روشن به نظر نمیرسد؛ تحریم ادامه دارد چه بایدن بماند و چه ترامپ بیاید، کنگره به این راحتی اجازه رفع تحریمها را نمیدهد. اینکه رییس سازمان برنامه و بودجه میگوید رشد اقتصادی ۸ درصدی داشتهایم توهمی بیش نیست. دولت باید با منطق و واقعبینی به اوضاع نگاه کند و با مردم هم گفتمان روپاپردازانه نداشته باشد که مردم از تعجب شاخ در بیاورند. باید دقت کنیم که تحریمها معمولا بر دموکراسی اعمال نمیشوند. از همینرو این نگرش که نارضایتیهای عمومی و رنج مردمانی که از ابزارهای سیاسی کافی برخوردار نیستند، دولتهای غیردموکراتیک را مجبور به تغییر مسیر میکند، بهطور واضح با مدعای اخلاقی پیشفرض تحریمها در تناقض است. در واقع کمپین فشار حداکثری ایالاتمتحده نشان داد که تحریمهای اقتصادی این کشور میتواند بدون تغییر مسیر سیاست، اقتصاد را از بین ببرد. تحریمهای اقتصادی پیکره طبقه متوسط را ضعیفتر کرد. طبقه متوسط ضعیفتر، تکامل سیاسی و اجتماعی ایران را تضعیف خواهد کرد. وقتی طبقه متوسط قوی باشد دغدغههای سیاسی و فرهنگی آن نیز قویتر میشود، چراکه خواستههای طبقه متوسط عمدتا اجتماعی، سیاسی و مدنی هستند. تاثیر تحریمها بر ایران با آنچه محافظهکاران جنگطلب آمریکا پیشبینی میکردند، فاصله زیادی داشته است. بهطور قطع تحریمها به رشد اقتصادی ایران پایان داد و رنج اقتصادی گستردهای را برای ایرانیان به ارمغان آورد، اما این تحریمها بهویژه کمپین فشار حداکثری نه به فروپاشی اقتصادی و نه به فروپاشی سیاسی منجر نشدند. فشار تورمی و بهطور کلیتر تحریمهای همهجانبه آمریکا به بسته شدن فضای سیاسی و افزایش کنترل فرهنگ سیاسی منجر شده و طبقه متوسط به عنوان حامیان اصلی تغییر را تضعیف کرده است. باید بپذیریم که اقتصاد و جامعه ایرانی بدون تحریمها در طول یک دهه گذشته میتوانست مسیر بسیار بهتری را طی کند که متاسفانه امروز خلاف آن اتفاق افتاده است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد