29 - 12 - 2022
فیلم دیدن با بهای بالاتر
ثمین مهاجرانی – احتمالا برای تمام کسانی که بهمنماهشان پیوندی ناگسستنی با در صف ایستادن برای تماشای فیلمهای تازه دارد، حداقل یک بار اتفاق افتاده؛ اینکه ساعتها در صف بلیت بایستند سرما و خستگی را تحمل کنند اما در نهایت موفق به خرید بلیت نشوند و از مسوول گیشه بشنوند که «تمام شد». اما امسال همزمان با ۳۰ سالگی جشنواره فیلم فجر، مدیران این جشنواره یکی از مهمترین اهداف خود را برگزاری آن با نظم و ترتیب اعلام کردند و به خاطر همین بود که شاید برای اولین بار پیشفروش بلیتها در پردیس سینمایی ملت با نظم اتفاق افتاد و آنهایی که بلیتها را از راه اینترنت پیشخرید کرده بودند توانستند راحت آنها را تحویل بگیرند. این ماجرا البته کمکی به از بین رفتن «بازار سیاه» بلیت که هر سال وجود دارد، نمیکند و امسال هم شبیه سالهای قبل اطراف سینماهای مردمی، کسانی که بلیت سانسهای مختلف را بالاتر از قیمت واقعی بلیت میفروشند هستند تا وقتی آدمهای خسته از سرما از گرفتن بلیت ناامید میشوند، کارشان را انجام دهند و به خانه برگردند. سری به چند سینمای مردمی تهران میزنیم تا ببینیم در سرمای ماه بهمن، تنور فروش بلیت بازار سیاه داغ است یا نه.
سینما فرهنگ؛
۱۰ فیلم، ۵۰ هزار تومان
اطراف سینما فرهنگ جمعیت زیادی به چشم نمیخورد، حدود ۱۰، ۱۲ نفر در صف ایستادهاند و منتظرند فروش بلیتهای فیلم «میگرن» شروع شود. صفهای سینما فرهنگ، زنانه و مردانه تشکیل میشوند یعنی زنها صفی در سمت راست گیشه تشکیل میدهند و مردان هم روبهروی آنها در سمت چپ گیشه منتظر میمانند. آقایی سر صف ایستاده و توضیح میدهد «بلیتها فقط ۱۰ دقیقه مانده به شروع فیلم فروخته میشوند برای همین هرکس میخواهد برای فیلم میگرن بلیت بخرد، اسمش را در این فهرست بنویسد.» سینما فرهنگ برای ۲۰ درصد بلیت باقیماندهای که قرار است از گیشه فروخته شود، فهرستی از اسامی تماشاگران تهیه میکند. مسوول گیشه میگوید: «با این روش، فروش بلیت منظمتر اتفاق میافتد. ما اسامی را میخوانیم و به ترتیب فهرست، بلیت میدهیم. اینجوری دعوا و اختلاف هم کمتر پیش میآید.» صف خلوت سینما فرهنگ از این خبر میدهد که برای فیلمهای «میگرن» و «بغض» بازار سیاهی شکل نمیگیرد اما در میانه همین افکار، یک کودک فالفروش کمکم نزدیک میشود و با صدای آهسته میپرسد: «بلیت میخوای؟» نگاهش میکنم؛ پنج، شش ساله است و حسابی سردش شده. میپرسم: «بلیت چه فیلمی رو داری؟» بعد از آنکه دستهایش را «ها» میکند، بلیتهایش را از جیب بغل کاپشنش در میآورد و به دستم میدهد و من و من کنان میگوید: «اسم فیلمها رو پشتش نوشتم.» نمیدانم بلیتها را از کجا آورده. یکسری کامل بلیتهای ساعت ۱۴ سینما فرهنگ تا روز آخر جشنواره: «از یه جایی آوردم دیگه خاله. مگه ماموری؟» توضیح میدهد که بلیت دیروز باطل شده: «اگر اون هم بود میشد ۵۰ هزار تومن اما الان میشه ۴۵ تومن.» بلیتها را نگاه میکنم، نزدیکتر میشود و میگوید: «خاله، بلیتهاش خوبه. میگن توش یه کارتون هم هست که قشنگه.» تهران ۱۵۰۰ را میگوید…
سینما ملت؛ شهر امن و امان است
نزدیک ساعت پنج است و صفی ۲۰ نفره پشت در سینما ملت تشکیل شده. اینجا خبری از صف زنانه و مردانه نیست و مسوولان سینما روی یک کاغذ A4 نوشتهاند «فقط نیم ساعت قبل از شروع فیلم بلیت فروخته میشود». این ۲۰ نفر برای فیلم «یه عاشقانه ساده» سامان مقدم که ساعت ۵:۳۰ شروع میشود، منتظر ایستادهاند. اینجا خبری از بازار سیاه نیست و خیلی خلوتتر از باقی سینماها به نظر میرسد. دو نفر برای هم درباره فیلمهایی که تا امروز دیدهاند حرف میزنند و یک نفرشان از این میگوید که «تلفنهمراه رییسجمهور» را از دست داده و نتوانسته بلیت بگیرد: «دیشب همین جا نمایش داشته اما بلیتها زود تموم شدن.» انگار بازار سیاه «تلفنهمراه رییسجمهور» از همه فیلمهای دو روز اول جشنواره داغتر بوده و بلیت آن را تا ۳۰ هزار تومان هم فروختهاند. نزدیک ساعت ۵:۳۰، بلیتها فروخته میشوند و همه با آرامش به داخل سالن میروند. فقط یک نفر که بلیتش را نمیخواهد پشت در منتظر میماند اما کسی حاضر نمیشود بلیت چهار هزار تومانی را با قیمت پنج هزار تومان از او بخرد چون هنوز بلیت به قیمت واقعی در گیشه موجود است و معلوم نیست چرا راضی نمیشود بلیت را به قیمت واقعی آن بفروشد.
سینما بهمن؛ بازار گرمی برای بلیت روزهای آینده
روبهروی سینمای قدیمی میدان انقلاب هم جمعیت زیادی منتظر نایستاده. اینجا ساعت ۷:۳۰ فیلم «یک روز دیگر» حسن فتحی را نمایش میدهند که چند نفری منتظر آمدن بلیتهای آن هستند. کنار جدول روبهروی سینما، یک مرد۲- ۳۱ ساله نشسته، موتورش را روبهروی خودش پارک کرده و سیگار میکشد.
نزدیک او که میایستم، زیرلب میگوید:« بلیت دارمها.» دو پسر جوان هم که از سرما کلافه شدهاند جلو میآیند و درباره بلیتها میپرسند. بازار سیاه سینما بهمن انگار گرانتر از باقی جاهاست: «آقا، دو سری بلیت دارم، هر دو سری، چند تا فیلم خوب داره.
شما فکر نکنید من نمیدونم کدوم فیلم خوبه و کدوم فیلم بد… سانس ساعت ۹:۳۰ بده؟… الان برنامه رو از همین خانوم بگیر، اگر بد بود، من به زور بهت بلیت نمیدم که. چیه توی سرما هی توی صف وایسین.
مریض میشین به خدا.» آقای بلیت فروش حسابی بازار گرمی میکند و برنامه سینما را از یک نفر میگیرد و به دست ما میدهد: «ببینید، هم تلفن آقای رییسجمهور توی این سانس هست هم برف روی کاجها. شما هم حتما دوست دارید برف روی کاجها رو ببینید دیگه. بگید نه، شک میکنمها.» پسرها پابهپایش میخندند و انگار از همین لحن و شیوه تبلیغ کردن خوششان میآید.
میپرسند: «اون یکی سری چه ساعتیه؟» جواب میدهد: «اون یکی ساعت ۵:۳۰٫» پسرها برنامه را نگاه میکنند و میگویند: «خب، سری ساعت ۹:۳۰ رو به ما چند میدی؟» بلیتفروش بلیتها را این دست و آن دست میکند و میگوید: «آفرین، این سانس خیلی بهتره… ۹ تا فیلمه، به شما میدم ۶۰ تومن.» با یک حساب سرانگشتی معلوم میشود هر بلیت را حدود هفت هزار تومان میفروشد.
پسرها چانه میزنند که: «تکی نمیدی؟» بلیتفروش اما زیر بار تک بلیت فروشی نمیرود و آخر سر عصبانی میگوید: «اصلا هر وقت به توافق رسیدید بیاید، من همین جاهام. یه سری رو با هم میدم.»
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد