2 - 07 - 2024
نق زدن یا نقشآفرینی کدام را انتخاب میکنید؟
نادر کریمیجونی- در همین روزهای گذشته که عدم مشارکت در انتخابات از سوی 60درصد از واجدان شرایط رایدهی در ایران اعلام شده است، نگارنده با تعدادی از کسانی که انتخابات را تحریم کرده یا اصولا شرکت در انتخابات و رای دادن را بیفایده میدانستهاند گفتوگو کرده است. روشن است که عدم شرکت در رای دادن برای بسیاری از مردم به صورت انتخابی انجام گرفته و آنان رای ندادن را برگزیدهاند.
جالب است که اگرچه به لحاظ شکلی، رای دادن فعلی ساده و آسان است اما به لحاظ ماهوی انتخاب میان رای دادن و رای ندادن کاری سخت و دشوار است و از این بابت نمیتوان به شهروندان توصیه کرد که حالا که انجام این کار آسان است پس بروید رای بدهید و از منافع آن بهرهمند شوید چراکه پرسش بلافصل عموم شهروندان ایرانی پس از شنیدن این توصیه، آن است که آیا رای دادن منفعت یا منافعی در بردارد و آیا این منافع بر زیانهای رایدهی برتری دارد؟
هیچیک از کسانی که در رایدهی شرکت نکردهاند نتوانستهاند منفعت یا منافعی برای رای دادن ارائه کنند که بر مضار آن تفوق داشته باشد. این افراد تصور میکنند که بزرگترین زیان رای دادن، همراهی با جمهوری اسلامی و تایید رفتاری است که حاکمیت در قبال شهروندان انجام میدهد. بسیاری از افرادی که رای نداده و نگارنده با آنان گفتوگو کرده، گفتهاند که تنها از آن جهت که رای دادن تایید و همراهی با رفتارهای جمهوری اسلامی است در آن شرکت نکردهاند. برخی از این افراد همچنان معتقدند که در سال 1388 خدشه بزرگی بر آرای ماخوذه وارد شده و اعتبار انتخابات در ایران را برای همیشه لکهدار کرده است.
اتفاقا در میان تحریمکنندگان انتخابات و کسانی که رای ندادن را انتخاب کرده بودند، کسانی معتقد به نظام جمهوری اسلامی ایران وجود دارند ولی بر این باورند که رفتارها و سیاستهای اجرا شده با آنچه در سال 57 به مردم وعده داده شده بود، منطبق نیست و به همین دلیل مقبولیت جمهوری اسلامی مخدوش شده است. بر این مبنا عدم شرکت در انتخابات، هرچند که به معنای قهر مردم با حکومت یا بیاعتمادی به صندوقهای رای است اما این عدم رایدهی لزوما و ضرورتا به معنای توجه ایشان به براندازی یا اعلام خواسته تغییر حکومت نیست. دقیقا به همین دلیل است که همه تحریمکنندگان انتخابات را نمیتوان در یک سبد ریخت و در مورد انگیزه و هدف ایشان یکسان و همانند سخن گفت. هرچند که تاثیر و خروجی عدم شرکت در رای دادن به هر حال یکسان است و نمیتوان در مورد کارکرد رای ندادن، تمایز قائل شد.اما بدون اثبات میتوان پذیرفت کسانی که با عدم مشارکت در انتخابات، بیاعتبار کردن نظام جمهوری اسلامی ایران و برانداختن آن را هدف گرفتهاند، تاکنون به این هدف حتی نزدیک هم نشدهاند. چنانکه هیچ نشانهای از تزلزل در ساختار حکومت کشورمان وجود ندارد و به همین دلیل دلبستن به فروپاشی یا برافتادن حاکمیت ایران، مبنای عقلی ندارد. البته بسیاری از خارجنشینان و همفکران ایشان در داخل کشور با حرارت از حتمی و قریبالوقوع بودن تغییر نظام در ایران سخن میگویند اما هیچیک از ایشان تقویم معین و تعهدآوری برای این تغییر ارائه نمیکنند و مسوولیت وعدههایی که میدهند را برعهده نمیگیرند. ضمن آنکه مخالفان که در خارج از ایران دعوت به عدم شرکت در انتخابات میکنند و با این اقدام، تسهیل براندازی جمهوری اسلامی ایران را هدف گرفتهاند، خود مشروعیت و مقبولیت یکدیگر را مطلقا قبول ندارند تا آنجا که حتی از برگزاری اجتماع و گردهمایی مشترک نیز امتناع میورزند و هر یک از این گروهها بهطور تمامیتخواهانه، تمام حکومت در ایران را میخواهد و به کمتر راضی نیست.پس از براندازی، هدف کسانی که در انتخابات شرکت نکردهاند، اصلاح رفتارهای جمهوری اسلامی است. با این فرض صحیح که رفتارهای کنونی یا دستکم برخی رفتارهای حکومت، حتی مورد تایید همه آن 40درصد رایدهنده نیست، پرسش مهم آن است که آیا آن 60درصد تحریمکننده با عدم شرکت در انتخابات میتوانند رهبران جمهوری اسلامی ایران را به تغییر مسیر و تغییر برخی اهدافشان وادار سازند؟ تاکنون چنین اتفاقی رخ نداده و همه چهار انتخابی که در سالهای گذشته انجام شده و کمتر از یا حدود 50درصد واجدان شرایط در آن شرکت کردهاند، به روشنی پیام نارضایتی رایدهندگان را به گوش مقامات ارشد و رهبران ایران رسانده است. در واقع رهبران ایران به خوبی خبر از نارضایتی مردم در قبال آنچه انجام میدهند دارند و هر چند تظاهر به این آگاهی نمیکنند اما هم مشاهدات و هم گزارشها به خوبی تصمیمگیران و تصمیمسازان ایرانی را از آنچه در کف خیابانها میگذرد، آگاه کرده است.در واقع سادهترین و بیخطرترین اعتراض آن است که افراد و شهروندان معترض در انتخاباتها شرکت نکنند و بعد در محافل خصوصی اعتراض کنند، نق بزنند و به بخت بد خود یا به مقامات کشور فحش بدهند و لعنت بفرستند. در مقابل این سادهترین و بیخطرترین اعتراض، همان مقاماتی که مخاطب و پدید آورنده این اعتراضها هستند، چه خواهند کرد؟ بدیهی است که این مقامات دلیل یا اجباری نمیبینند که به این اعتراضها یا حتی تظاهراتهای کوچک و بزرگی که با هیجان در خارج از کشور برگزار میشود، توجه کنند. مقامات ایرانی از کنار همه این اعتراضهای بیخطر عبور میکنند و در پایان کار خود را انجام میدهند و اهداف خویش را به پیش میبرند. البته همه این اعتراضهای بیخطر برای حیات اقتصادی و اجتماعی گروههای سیاسی- اجتماعی مخالف جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، رسانههای فارسیزبان مستقر در خارج از ایران و… اهمیت حیاتی دارد و آنان مجبورند که هر چند بیشتر در تنور اعتراضها بدمند و آتش آن را شعلهورتر سازند.مانند همه نقاط جهان که شهروندان توانستهاند خواستههای خود را به حاکمیت دیکته کنند، مردم ایران نیز برای به کرسی نشاندن حرف خود باید وارد میدان شوند، خواستههای خود را بهطور علنی و موثر مطرح سازند، از آن دفاع کنند و برای عملیاتی و اجرایی شدن آن بکوشند. نمونه این امر هماکنون در هنگکنگ در مقابل چین و در گذشته در کرهجنوبی در مقابل حکومت نظامیان در آن کشور مشاهده شده است. در مقابل خاموش بودن شهروندان و اعتراضهای پنهانی و نق زدن مخفیانه، چنانکه در زیمبابوه مشاهده شد، هیچ تاثیر عملی در بر ندارد.
مردم ایران باید انتخاب کنند که برای رسیدن به خواستههای خود روش مردم کرهجنوبی را انتخاب میکنند که اکنون در زمره یکی از کشورهای مدرن و صاحب شخصیت در جهان است یا روش مردم زیمبابوه را انتخاب میکنند که روزی برای خرید یک نان، یک فرغون پول به نانوایی تحویل میدادند. اگر ایرانیان روش نخست را انتخاب میکنند باید جمعه آینده به میدان بیایند و از نامزدی که توانایی اصلاح دارد حمایت کنند و اگر روش دوم را انتخاب میکنند به عدم حضور خود در پای صندوقهای رای ادامه دهند تا عناصر جبهه پایداری و سعید جلیلی بر مسند امور بنشینند و زمام دولت را در دست گیرند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد