23 - 08 - 2016
هنر موسیقی تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خدادادی است
هنر موسیقی، محاسبه متکی به طبیعت و فطرت بشر است؛ که خرد انسانی، آن محاسبه را براساس تجربه استخراج کرده و برای آن پیشرفت قواعدی- موازینی گذاشته است.
به گزارش ایسنا، در روزهای اخیر، موضع گیریهای مختلفی درباره موسیقی و مشخصا برگزاری کنسرتها از سوی برخی افراد و صاحبان تریبون اتخاذ میشود. از آنجا که برخی از این مواضع از سوی برخی افراد که خود را نماینده طیف ارزشی و ولایتمدار جامعه میدانند، مناسب است بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب درباره موسیقی و کنسرت را بازخوانی کنیم. سخنان زیر دو دهه قبل در جریان بازدید رهبر معظم انقلاب از صداوسیما و پس از اجرای موسیقی توسط ارکستر صداوسیما و چند نفر از هنرمندان بیان شده است.
بسم ا... الرحمن الرحیم
بنده با اینکه در امر موسیقی سررشتهای ندارم و نمیتوانم در حضور اهل فن، قضاوتی شایسته بکنم لکن به مقتضای طبیعت بشری که قضاوت بر مبنای ذوق و قریحه انسانی و غرایض معنوی دارد، میتوانم بگویم: اجرایتان خیلی خوب بود. از آقای افتخاری(علیرضا)، آقای مختاباد (سید عبدالحسین)، آقای فیروزبخت (مهیار) و همچنین بقیه آقایان که زحمت کشیدید، تشکر میکنیم.
موسیقی هنر دقیقی است
مقوله موسیقی، جزو مقولات مطرح در جامعه و بهخصوص در صداوسیماست. البته در صدد نیستم که تبیین کلی در امر موسیقی داشته باشم. چون پرداختن به این مقوله، نیازمند شرایط خاص دیگر است. اینجا داخل استودیوی موسیقی جا دارد از بعد دیگری راجع به این هنر صحبت کنم: اساسا موسیقی، که در تقسیمبندیهای علوم قدیم، از شعب ریاضی است و چون با دقت و محاسبه و اندازهگیری دقیق سروکار دارد، جزو بخشهای دانش ریاضی محسوب میشود، هنر دقیقی است.
به تعبیری دیگر، هنر موسیقی، محاسبه متکی به طبیعت و فطرت بشر است که خرد انسانی، آن محاسبه را براساس تجربه استخراج کرده و برای آن پیشرفت قواعدی- موازینی گذاشته است.
البته امروز که اروپاییها و غربیها در باب موسیقی پیشرفتهای زیادی کردهاند و قواعد دقیق و منظم وضع نمودهاند، وضعیت طور دیگری است. در گذشته که صحبت از مسایل مبتلا به امروز موسیقی نبود و بدیهه نوازی و بدیهه خوانی رواج داشت، خوانندهای بنای خواندن میگذاشت و نوازنده هنرمندی هم که بغل دست او نشسته بود، به نواختن میپرداخت. نوازنده اصلا از قبل نمیدانست که خواننده چه میخواهد بخواند بنابراین تا خواننده برای خواندن دهان باز میکرد او هم ساز خود را کوک مینمود و به همنوایی مشغول میشد. یعنی هیچ قاعدهای که بر مبنای آن نت نوشتهای وجود داشته باشد، در کار نبود.
من در این زمینهها تجربه و آشنایی ندارم. اما از کسانی که از اهلیت در این هنر برخوردار بودهاند، شنیدهام حتی در زمان متداول نشدن نت، آنان که در امر نوازندگی یا خوانندگی فعال بودند، طبق فطرت و ذوقی سلیم، نظم منطقی را در کار معمول میداشته و قواعد را رعایت میکردهاند.
هنر موسیقی، تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خدادادی است
هفت دستگاه اصیل موسیقی و دستگاههای فرعی آن که تنها مربوط به موسیقی ایرانی نیست بلکه در همه آهنگهای جهان وجود دارد، بهگونهای تکوین یافته که هر صدایی شما در بیاورید، در یکی از آن دستگاههاست. در واقع همه آهنگهای غربی و شرقی در مجموعه این دستگاهها میگنجد، اگر توجه داشته باشید، مقامها و گوشههای مختلف هر دستگاه از بدو شروع تا نقطه پایان، روند منظمی را طی میکنند یعنی از جایی آغاز میشوند؛ فرود میآیند، فراز دارند تا جایی که تمام میشوند.
همه اینها مبین حکمفرما بودن نظم در این هنر است. به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت: هنر موسیقی، تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خداداد است که مظهر فطرت خدادادی در درجه اول، حنجره انسانها و در درجه دوم سازهاست که به دست انسانها ساخته شده است.
پس میبینید که پایه، پایه الهی است. حال اگر در این زمینه به سراغ سرودههای مولوی برویم و بگوییم موسیقی، انعکاس صدای افلاک است و آن را به عالم عرفانی مورد اشاره او وصل کنیم، از واقعیات به تخیلات نقب زدهایم. زیرا گفتههای او در این خصوص، شبیه خیال است و نه واقعیت و طبعا مفهوم دیگری خواهد داشت.
اما بیآنکه دنبال خیالپردازی بروم، در عالم واقع، صدایی که از حنجره خواننده صادر میشود، با یک پایه الهی و خلقی که مربوط به خدای متعال است، مانند بنای مستحکم و وسیع، پرجاذبه و رنگین شکل میگیرد. اولین نتیجهای که این بیان دارد، آن است که ما این هنر را در راه خدا مصرف کنیم.
موسیقی جان دادن به بیجانهاست
من این نکته را میخواهم به شما آقایان – اعم از خواننده، نوازنده، آهنگساز و موسیقیدان- عرض کنم که این هنر ساخته و پرداخته نعمتهای الهی را که براساس یک ذوق و قریحه ذاتی و یک نظم و انتظام خردمندانه شکل میگیرد و در واقع جان دادن به بیجانهاست، در راه خدا و رضای او مصرف کنید. البته ما از دوران جوانی خودمان حرفهای برخی از اهالی هنر را میشنیدیم که روشنفکر مآبانه و واقعا بیپایه و اساس، مبتنی به این نکته بود که ما هنر را در راه فکر و پیشبینی و سیاست، کار نمیبندیم. آنها که ادعای چنین داشتند، هنرشان- اعم از شعر و دیگر فنون- بیش از سایرین در خدمت سیاستها قرار میگرفت. قصد ورود به چنین بحثها را ندارم اما میخواهم بگویم: هر کار که متکی به اراده انسان است، باید برای هدفی انجام گیرد. هر چه هدف متعالیتر باشد، آن کار یا هنر ارزشمندتر میشود.
موسیقی غربی در مسیر بهتری از موسیقی شرقی حرکت کرده است
متاسفانه هدف موسیقی در شرق، منظورم ایران و کشورهای عربی است وگرنه از وضعیت موسیقی در هند و چین و سایر ممالک خاور دور، خبر ندارم. به هر حال، تاریخ موسیقی ایران در طول قرون ممتد – چه قبل و چه بعد از اسلام – را خواندهام و از سیر و سر نوشت موسیقی عرب – به خصوص بعد از اسلام – مطلعم. آنچه براساس مطالعات خودم میتوانم بگویم، این است که موسیقی در منطقه ما، برای هدفهای متعالی به کار نرفته و این برخلاف سیر موسیقی در اروپاست.
میدانید که من به طور طبیعی از جمله آدمهای غربستیزم. چنانکه هیچ ویژگی غرب، مرا مبهوت و مجذوب نمیکند. در عین حال، ویژگیهای مثبت غرب را از روی محاسبه، تایید میکنم یکی از آن ویژگیها، مقوله موسیقی است.
درست است که در غرب، موسیقیهای منحط وجود دارد. اما در همان نقطه از جهان، از دیرباز موسیقیهای آموزنده و معنا دار هم بوده است؛ موسیقیکه برای گوش سپردن به آن، انسان عارف واقف خردمند، میتواند بلیت تهیه کند، در سالن اجرای کنسرت بنشیند و ساعتی، از آن لذت ببرد. در غرب موسیقیهایی که گاهی یک ملت را نجات داده و گاهی یک مجموعه فکری را به سمت صحیح هدایت کرده، کم نبوده است.
غرب برخوردار از چنین ویژگی نیز بوده و هست. در شرق که راجع به آن گفتم (یعنی در محدوده جغرافیایی مورد اشاره) متاسفانه موسیقی از چنین اعتبار و جایگاهی برخوردار نبوده است. موسیقی در این جا عبارت از آهنگها و آلات و ادوات لهو بوده که فقها از آن به موسیقی لهوی حرام تعبیر کردهاند. فرض بفرمایید فلان خلیفه، شب دچار بیخوابی میشده است. موسیقیدانها همراه با کنیزکان مغنی، باید میآمدند تا اسباب طرب او را فراهم کنند.
موسیقیدان با آن خصوصیات که گفتم اهل خرد و قریحه و ذوق است باید خود را میشکست و انواع و اقسام هنرهای خویش را نثار میکرد تا خلیفه از حالت افسردگی که لازمه خونریزیها، قساوت و خباثتهای وی بود- بیرون میآمد! این وضعیت موسیقی در بارگاه خلفا و امرای عرب بود. یعنی همین قضیه، در مورد سلاطین ایران هم صدق میکند. پادشاهان که اهل موسیقی لهو بوده و دربارهای موسیقی طرب داشتهاند، کم نیستند که از آن جمله میتوان به دربار قاجار و پادشاهان آن سلسله اشاره کرد.
توجه میکنید که موسیقی در خدمت چه جریانها و کسانی بوده است؟! اینکه میبینید در کلمات فقها، موسیقی، مقولهای حرام و ممنوع و دست نزدنی و نزدیک نشدنی است به همین خاطر است.
محفل خوانندگی و حضور متدینین برای شنیدن موسیقی پاک
در منطقهای که تاریخ موسیقی ما در آن شکل گرفته است، موسیقی معنای صحیح ندارد. شما باید به آن معنا و مفهوم صحیح بدهید و در واقع باعث نجات آن شوید. حرف من با موسیقیدانها این است که موسیقی را به سمت معنا و هدفهای متعالی ببرید؛ هدفها فراتر از هدف عیاشی فلان عاشق کذایی که بهمان معشوقهکذاییتر را دوست میداشته و چون مورد بیاعتنایی وی قرار گرفته و دلش شکسته است، میخواهد پای فلان ساز بنشیند و در اثر آهنگ و ترانه سوزناک، اشک از فراق بریزد! چنین هدفی در استعمال موسیقی ارزشمند نیست.
چه ارزشی دارد که به خواهش دل یک نفر بسازند و بخوانند و بنوازند و آن اندیشه ریاضی و محاسبه علمی و منطقی را- که اعتبار موسیقی است- چنین خوار و ذلیل کنند؟! که برای هدف متعالی باشد. اگر چنین باشد، آن وقت میشود موسیقی را پاک و مقدس نامید. آن وقت میشود ما هم مثل غربیها کنسرت داشته باشیم (عنوانش را مثلا محفل خوانندگی بگذاریم تا اصطلاح غربی به کار نبرده باشیم) که مردم- اعم از معمولی و متدین – بلیت تهیه کنند و برای شنیدن ساز و آواز شما، به آن محفل بیایند.
ملاکم فقه است، ملاحظهکاری نمیکنم
توجهی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی باید از طرف دست اندرکاران موسیقی نسبت به موسیقی صورت میگرفت، نگرفت. البته این به آن معنا نیست که کارهای خوب انجام نشده است. مسلما شده است که ما اینجا مینشینیم و به کار شما گوش میسپاریم. بنده آدمی نیستم که اگر موسیقی حرام نواخته شد بنشینم و به آن گوش بسپارم. آنچه در این مقوله، حرام بوده هنوز هم حرام است. در برخورد با حرام هم جای ملاحظه نیست و من هم به عنوان فرد متشرع که ملاکم فقه است، ملاحظه کاری نمیکنم.
منتها، تلاشهایی که بعضی از افراد دلسوز و مخلص در زمینه موسیقی از اول انقلاب کردهاند، خوب بوده است و این البته منهای توجه همه جانبهای است که گفتم باید میشد اما نشد.
به هر حال از این به بعد میگویم که خوانندهها و نوازندههای ما، مردمان متدینی هستند که در مقوله موسیقی اصول را ملاحظه میکنند. رعایت اصول از جانب آنها موجب شده نواهای موسیقی تا حدودی از حال و هوای گذشته خارج شود. امروز نواهایی وجود دارد که یا مشکوک است یا پاک و بیاشکال است. البته در کنارش نواهای دارای اشکال هم وجود دارد.
بعضی نواها واقعا اشکال دارد
اخیرا در پاسخ به سوال برخی از دوستان- آقای لاریجانی و دوستان صداوسیما- گفتم: همه آنچه را که از صداوسیما پخش میشود از حیث بلااشکال بودن شرعی، تایید نمیکنم. بعضی نواها واقعا اشکال دارد. مسلما آهنگهایی که از آرشیو صداوسیما بیرون میآید، حرام است. این آهنگها زمانی که به رسم دربار «هارونالرشید» برای افرادی از خاندان فاسد قاجار و پهلوی که مقلد هارون الرشید، آن هم نه در کشورگشایی و کشورداری و عرضه و لیاقت، بلکه در عیاشی و رذالت بودند، ساخته شده است. در این آهنگها و موسیقیها ذرهای وجه حلیت نیست اما تا دلتان بخواهد، در آن وجه حرمت هست.
کلام از محسنات موسیقی ماست
موسیقی را باید به سمت هدف متعالی بکشانید. این را هم فراموش نکنید که کلام از محسنات موسیقی ماست. اصلا نقطه قوت در موسیقی فارسی و عربی، وجود کلام به صورت اغلبی است. یعنی غالبا چنین بوده که موسیقی با کلام همراه میشده است. مسلما کلام بر جهتگیری کار مجموعه شما تاثیر میگذارد. به تعبیر دیگر در بعضی اوقات، کلام که با آهنگ نواخته شده همراه است، وجه هدایتگر دارد و این وجه در معنای عرفانی، اخلاقی، اجتماعی یا سیاسی کلام نهفته است. آن وقت است که میتوان گفت کلام هدایتگر، موسیقی را دارای جهت متعالی میکند. یک وقت است که آهنگ را با کلامی گمراهکننده همراه میکنید. فرض بفرمایید کلام، مبین سوز و گداز یک عاشق کاملا جسمانی و مادی برای معشوقه خود است. سوز و گداز هم به خاطر این است که عاشق به معشوقه دست پیدا کند و شب را با او تا صبح بگذراند! هیچ هدف دیگر ندارد و صد در صد هدف مادی است. مسلما کلام که برای این مقصود گفته شود، حرام است. این هنر شماست که بگردید و شعرهای خوب را پیدا کند. البته شعرهای حافظ و سعدی هم، همیشه عرفانی نیست. چه بسا شعر جسمانی و مادی هم دارند. شعر را پیدا کنید و کلامی را بیابید که حقیقتا معنای عرفانی یا اخلاقی داشته باشد؛ مثل خیلی از غزلهای صائب و بعضی از شعرای سبک هندی که از جنبه اخلاقی خوب و قابل قبولی برخوردار است. کلامهایی چنین را روی آهنگهای خود بگذارید تا آثار پسندیدهای به وجود آورید.
موسیقی را نجات دهید
درخواستم از شما آقایان موسیقیدانها و افرادی که در این زمینه بسیار مهم صاحبنظر و هنر هستید این است که احساس مسوولیت کنید و موسیقی را نجات دهید البته دلم نمیخواهد مفاهیم با هم مخلوط شود بعضی از موسیقیدانهای سنتی اصیل و ریشهدار، گاهی میگویند که موسیقی قبل از انقلاب دچار ابتذال شده بود؛ ولی در دوران انقلاب الحمدا... آن ابتذال از بین رفت. من این را نمیخواهم بگویم. از دید یک متخصص، همان است که موسیقی دچار ابتذال شده بود.
خوشبختانه، به خاطر محدودیتهای قهری انقلاب، آن ابتذالها از پیکر موسیقی فرو ریخت. من تقسیم دیگر را میخواهم مطرح کنم. چون تنها به اینکه آن ابتذالها از بین برود، قانع نیستم بلکه میگویم: در همین موسیقی غیر مبتذل سنتی عالمانه هم شما وظیفه دارید جهت گیر درست ایجاد کنید.
هدفدار کردن موسیقی
توقعام از شما، هدفدار کردن موسیقی است. من این توقع را هم از آقایان آهنگساز و موسیقیدان دارم. اگر شما توانستید این کار را بکنید، بدانید خشتی را خواهید گذاشت که نه برای تمدن ایران اسلامی، بلکه برای کل جهان محفوف به همان سیاستی که قبلا عرض کردم، مبارک خواهد بود. حتی ممکن است دیگران هم در آینده، از این اهتمام شما، بهره ببرند. گفتم که از وضعیت موسیقی در هند و چین و خاور دور اطلاع زیادی ندارم و نمیخواهم درباره آن قضاوت کنم اما بدانید در صورت هدف دار کردن موسیقی از طرف شما، موسیقی جهان عرب و شاید دیگر ممالک اسلامی هم، منتفع خواهد شد.
موسیقی را هدفدار، جهتدار و معنادار، اجرا و طراحی کنید و صبغهها لهو را، از آن بزدایید. هنر انسان بینهایت است اگر به این اصل معتقدید، چه لزومی دارد گوشههای مطربی و لهوی را، که موجد تحرکات فیزیکی است از موسیقی حذف نکنید؟! شما میتوانید با حذف آن گوشههای مخرب، گوشههای جدیدی به وجود آورید. کسانی که قبلا گوشههای کذا را وضع، تبیین و تدوین کردهاند، مگر بالاتر از شما بودهاند؟ آنها البته انسانهای با ذوق و دانشی بودند، چنان که شما هم هستید. من دعوت به غمانگیز بودن و بیذوقی نمیکنم؛ بلکه دعوت من، به متعالی شدن و پدیده موسیقی را از ابتلائات مادی بشر بیرون کشیدن و فراتر آوردن است. امیدوارم به این دعوت، جواب مثبت داده شود و موسیقی را به سمت متعالی شدن سوق دهید. اگر شما هم اقدام نکنید بالاخره گروهی میآیند و به این روش تکاملی عمل میکنند. به هر حال، بشر در زندگی ناگزیر از تکامل است.
موسیقی ارزشمند برای انسانهای خردمند و صاحب اندیشه
در زمینه موسیقی، باید آثاری پدید آورد که برای ملتها و انسانهای صاحب اندیشه و خردمند، راهگشا باشد. والا اینکه هر آدم بی سر و پا و هر لات عرق خور از موسیقی التذاذی ببرد و خیال کند ویژه او ساخته شده است، ارزش و اهمیت ندارد. موسیقیای ارزشمند است که انسانهای خردمند و صاحب اندیشه و افرادی که یک حرکت و تشخیصشان گاهی دنیایی را تکان میدهد، از آن بهره ببرند و استفاده کنند.
سمفونی بتهوون و شور «امیراف»
به یاد دارم در زمان گذشته که ما مشغول مبارزه بودیم یک وقت بحث از موسیقی و سمفونیهای بتهوون پیش آمد. از برخی مطلعین شنیدم که شور «امیراف» در جنگ جهانی، باعث نجات شوروی، شده بود! از همین آهنگ شور موسیقی شما، آهنگساز و نوازندهای در شوروی، قطعهای ساخته که ملت را تکان داده است! من اگر چه «امیراف» را نمیشناسم و شور او را نشنیدهام اما میدانم «شور» چیست و میدانم که انسانی با قریحه میتواند با یک آهنگ، ملتی را منقلب کند و تکان دهد. به دنبال مسایلی چنین، در وادی موسیقی باشید. اینکه از صداوسیما اسم میبرم، بدین معنا نیست که وزارت ارشاد را فراموش کنم. وزارت ارشاد هم جزو موظفترینهاست اما شما جزو متعهدترین و موظفترینها هستید پس به سراغ این کار بروید به هر حال باز هم از آقایان تشکر میکنم و امیدوارم خداوند کمکتان کند و انشاءالله بتوانید همانطور که رضای خداست و مورد خواست انقلاب و اسلام است، پیش بروید و عمل کنید. والسلام علیکم و رحمها....
* منبع: هنر از دیدگاه مقام معظم رهبری، چاپ و نشر: دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، چاپ ششم، ۱۳۷۷
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد