18 - 09 - 2024
چالش اشتغال صنعتی
زهرا رهایی *
به عنوان مدیری که سالهاست در بخشخصوصی و فضای صنعتی فعالیت میکنم، در میان تمام چالشهای موجود، مهمترین آنها را چه در شرایط کنونی و چه در آینده صنعتی کشور، چالشهای مرتبط با نیروی انسانی میدانم.
متاسفانه تعداد زیادی از نخبگان جامعه ما به دلایل مختلف، تصمیم به مهاجرت میگیرند و از سمت دیگر وضعیت دانشگاهها و مطالبی که به دانشجویان ارائه میدهند و با توجه به خروجیهایی که میبینیم قابل قبول نیست.پربیراه نیست که بگوییم افرادی که در دانشگاههای ما مشغول به تحصیل هستند در قلمرو دانش روز قرار ندارند و این ضعف زمانی که وارد بازار کار حقیقی میشوند آشکار میشود. این افراد با جریانهای علمی روز و دانشهای جدید آشنایی ندارند و پس از ورود به مجموعههای صنعتی و گروههای تحقیق و توسعه تازه شروع به یادگیری میکنند. در زمینه مباحث تخصصی اوضاع وخیمتر است چراکه اطلاعات دانشجویان از آنها تنها به مباحث تئوری و فرضیههای قدیمی خلاصه شده است. تمام این موارد دستبهدست یکدیگر دادهاند تا زمانی که فارغالتحصیل دانشگاهی قدم به بخشخصوصی میگذارد، نتواند انتظاراتی را که از یک فرد با تحصیلات عالیه وجود دارد
برآورده کند.نقطه کلیدی در اینجا، آشنایی با فضای کسبوکار است. در سالهای گذشته، افراد با توجه به نظام استاد و شاگردی که وجود داشت، یک بازه زمانی را به آموزش و کارآموزی اختصاص میدادند، عملی که ارزشمندترین دستاورد آن آشنایی با فضای بازار بود؛ نقطهای که افراد با سوالاتی مانند اینکه در فضای کسبوکار حقیقی و بخشخصوصی چه میگذرد و چه مولفههایی بر آن حاکم است؟ درآمد چگونه تعریف میشود؟ چه جریانهایی میتوانند ارزشآفرین باشند؟ و با مواردی از این دست روبهرو میشدند و در همان دوره به پاسخهای این سوالات نیز میرسیدند.متاسفانه فرزندان ما که دقیقا در سن آموزش و یادگیری قرار دارند باید نگران کنکور و مسائل مرتبط با آن باشند و نهایت فعالیتی که در تابستانها و اوقات آزاد بتوانند به آن بپردازند ورزش باشد. نکته غمانگیز این است این افراد پس از ورود به دانشگاه نیز هنوز از صنعت و فضای کسبوکار حقیقی دور هستند. این روند تنها مختص به رشتههای صنعتی نیست و در رشتههای علوم انسانی و امثالهم نیز به همین منوال است.
در میان مطالبی که به دانشجویان آموزش داده میشود کمتر مطلبی است که به فضای حقیقی کسبوکار، شرایط و فضای حاکم بر اقتصاد ایران و ارائه تحلیل درباره آن اشاره داشته باشد. نتیجه این روند معیوب نیز این است که دانشجویان پس از فارغالتحصیلی یا جذب بازار کار نمیشوند و در خوشبینانهترین حالت اگر جذب هم شوند از لحاظ روحی و روانی آمادگی مواجهه با فضای واقعی کسبوکار در جامعه را ندارند.از سمت دیگر در نظام ارزشگذاری ما تجربه جایی ندارد. کسی از دانشجو به جای سوال درباره پایه تحصیلی و نمراتش از تجربه زیستهاش در مواجهه با کار و سابقه کاریاش سوال نمیکند. طبیعی است که با این روند دانشجو نیز اهمیت چندانی برای آن قائل نشود و به دنبالش نرود.
نتیجه تمام مطالب گفته شده دور از ذهن که زمان و سرمایه بخشخصوصی در چند ماهه اول ورود نیروهای کار جدید معطوف آموزش و تجربهورزی آنها میشود، روندی است که باید مدتها پیش از این در دانشگاهها اجرا میشد. این موارد به علاوه حجم بالای نقدینگی سرگردان در کشور که باید به جای سرمایهگذاری در مواردی مثل طلا، مسکن و ارز وارد تولید و تجارت شود، امکان ورود ما به عرصههای جهانی در حوزههای صنعتی را کم و کمتر میسازد و پتانسیلهای کشور به شکوفایی نمیرسند.
بالا بردن سرمایههای انسانی به ویژه سرمایههای انسانی دانشگاهی به طور مستقیم و غیرمستقیم بسیاری از بحرانهای نظام اقتصادی کشور که گریبان صاحبان کسبوکارها را گرفته است، حل میکند و اجازه یک تنفس دوباره به آن را میدهد. مشکل عدم اجازه بازنشستگی به نیروها و بحث جانشینپروری که از دیگر مشکلات کسبوکارهای خصوصی است نیز با بالا بردن کیفیت نیروهای انسانی جدید قابل پیشگیری است.
* فعال اقتصادی بخشخصوصی
و عضو انجمن زنان کارآفرین
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد