4 - 04 - 2017
تازههای نشر چشمه
ریگ روان
ریگ روان جدیدترین اثر استیو تولتز پس از رمان تحسینشده جزء از کل است. تولتز در مصاحبهای گفته جز از کل را درباره ترس از مرگ نوشته و ریگ روان را درباره ترس از زندگی. در بخشی از کتاب میخوانیم:
«ای خدا، چرا نقش من در این دنیا صرفا دلقک سقوطکرده نیست؟ چرا باید دلقک سقوطکردهای باشم که بقیه دلقکهای سقوطکرده رویش سقوط میکنند؟ به عبارت دیگر چرا روی پیشانیام نوشته هر پیرزنی که در سوپرمارکت لیز میخورد باید بازوی من را بگیرد؟»
دختر پیچ
دخترپیچ اولین رمانِ سعیده شفیعی است. رمانی که عشقی عمیق و پرحادثه روایت میکند. نام رمان که برگرفته است از واژهای در کارِ کاشتن زعفران، با وجوه مختلف کتاب گره خورده است. رمان دو داستانِ مجزا دارد که در نقطهای تأثیرگذار همدیگر را قطع میکنند؛ یکی روایت پسری اقتصادخوانده و ساکن تهران که پدرش او و مادر و زمینهای زعفرانشان را رها کرده و در جایی که هیچکس خبر ندارد گم شده است و یکی داستان دختری که در ملاقاتی کاری دل به این مرد میبازد و این تازه آغاز رمانس سعیده شفیعی است… . افسانهای قدیمی بینِ زعفرانکارهاست که میگوید زعفران نفرینکننده و شوم است برای کسی که آن را میکارد. همین باور در فضای شهری و مدرن رمان قرار است باعث شود تا شاهد اتفاقهایی پیشبینینشده باشیم. رمان از زبانی روایی، مملو از خردهروایت و همچنین یک محور عاشقانه سود میبرد، محوری که در بسیاری از رمانهای امروزی ما کمتر استفاده میشود و درحالیکه از عشق نوشتن و درک سکرات و تلفاتش شاید کهنترین داستان عالم باشد که مدام در حال تکرار است. دخترپیچ یک رمان عاشقانه است.
دلفین مرده
حسن بهرامی در رمانِ کوتاه دلفین مرده از جغرافیای شهری کوچک مینویسد که مملو از بطالت و رازآلودگی است. رمان دلفین مرده را میتوان کاری تجربی دانست. راوی کتاب نوجوانی است خیالپرداز و ناآرام که در یک شهر کوچک در مرکز ایران زندگی میکند. او دچار اوهامی است که با امور واقعی خلط میشوند و خودش نیز بر این امر تا حدی وقوف دارد اما نمیتواند از آن بگریزد. خانوادهاش چندان دارا نیستند و تنها امیدش دایی عجیبش است که دیوانه تمدن کلاسیک یونان است و اسامی خدایان یونانی. پسرک از خانه چیزهای کوچک میدزدد و با سیگا عوض میکند… او رؤیایی دارد که درصدد برآورده کردن آن است… رمان حسن بهرامی براساس نوعی از زیستن ساخته شده که در وجود قهرمان نوجوان قرار دارد، نوعی که او را به سوی درونگرایی و البته کشف اموری پیش میراند که گاه تکاندهنده هستند. برای همین با رمانی روبهرواییم که در فصلهای کوتاه و برشهای صریح و البته التزام به زمانِ خطی تلاش میکند یک جهان مضطرب بسازد. جهانی که در آن بوی مرگ استشمام میشود و در کانال متعفنِ کنارِ خانه راوی، نزدیک کندوهای عسلشان، این راوی گمان میکند چند جنازه را شبانه خاک کردهاند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد