19 - 12 - 2019
موزهای برای دوستداران ادبیات
مدیر اداره کل موزهها و اموال منقول تاریخی از مالک خانه «شاملو» خواست این بنای تاریخی را به عنوان «خانه- موزه» حفظ کند.
در طول ۱۰ روز گذشته با انتشار خبرهایی به نقل از همسایگان این خانه تاریخی که مجوز تخریب و گودبرداری آن صادر شده، صحبتهای مختلفی براساس ارزشهای بنا از نظر مکان رویداد بودن بنا به خاطر سرودن شعر معروف «آیدا» توسط شاملو و زندگی یکی دو ساله او در این خانه و بالاتر از آن، معماری ارزشمند بنا مطرح شد.
هر چند در طول روزهای گذشته مسوولان مختلفی از شهرداری تا شورای شهر صدور این مجوز را رد کردند و از سوی دیگر میراث فرهنگی در نامههای مختلفی درخواست حفاظت از خانه را مطرح کرد، اما محمدرضا کارگر مدیر اداره کل موزهها و اموال منقول تاریخی درخواست دیگری از مالک این خانه تاریخی دارد.
او میگوید: این خانه را با عنوان «خانه-موزه شاملو» میتوان تغییر کاربری داد. این خانه و امثال آن را میتوان به خانه شاعران و شخصیتهای ادبی و هنری در کشور تبدیل کرد.
او با اشاره به اینکه به نظر میرسد در اکثر مواقع در مورد قابلیت این نوع خانههای تاریخی هیچ فکری نمیشود، ادامه میدهد: این در حالی است که ما میتوانیم در هر نقطه و بنای تاریخی به این نوع از خانهها به اهلیت اهالی آن خانه فکر کنیم. وقتی اهلیت یک خانه منسوب به کسی است، همان خانه نشانی مالک آن را در خود دارد، بنابراین نباید به کاربری دیگری غیر از آنچه که اهلیت خانه را نشان دهد، فکر کنیم.
او اضافه میکند: معتقدم اگر چنین شخصیتهایی حتی در منطقهای شلوغ زندگی کنند، آن خود یک نشانه است و میگوید فلان شخصیت مهم این منطقه را برای زندگی خود انتخاب کرده، بنابراین آن دستکم در دورهای مهم بوده، هویت داشته و حتی میتواند وضعیت مالی یک نقاش، شاعر یا هر شخصیت دیگری را نشان دهد.
مدیر اداره کل موزهها با بیان اینکه توصیهام به مالک این خانه، تبدیل این بنای تاریخی به خانه – موزه «شاملو» است تا این فضا بماند، ادامه میدهد: چون معتقدم ارزش و افزوده نگه داشتن این خانه و ایجاد چنین کاربریای، از تخریب کردن و نوسازی آن بسیار بیشتر است چون ارزش خانه برای او دو برابر میشود تا اینکه بخواهد زمینِ خانه را با فلان قیمت بفروشد.
کارگر با تاکید بر اینکه این خانه باید حفظ شود، اظهار میکند: همیشه برای تخریب زمان هست، اما وقتی یک خانه تاریخی با چنین ارزشهایی تخریب شد، مالک دیگر هیچ فرصتی برای بازگرداندن آن اصالتها ندارد.
در نامهای که هشتم مرداد پرهام جانفشان مدیر کل میراث فرهنگی استان تهران به صورت مجزا به شهرداری منطقه ۶، دفتر شورای شهر تهران و معاونت شهرسازی نوشته، اعلام کرده است: «پیرو گزارش واصله، خانهای واقع در خیابان استاد نجاتاللهی نبش کوچه خسرو، که مدتی نیز احمد شاملو شاعر معاصر در آن اقامت داشته، در معرض تخریب قرار گرفته است.
با توجه به اینکه خیابان مذکور در روز جهانی صنایعدستی با حضور علیاصغر مونسان معاون رییسجمهور و رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری و پیروز حناچی شهردار تهران به عنوان «گذر صنایعدستی» نامگذاری شد و از این جهت نیز دارای جایگاه ویژهای شده است و نظر به اینکه ساختمان مذکور واجد ارزشهای معماری بوده و با روشهای بدیع دورهای از معماری پایتخت از جمله بالکنسازی، ایجاد قوس در تقاطع خیابانهای استاد نجاتاللهی و خسرو، استفاده از پوشش تیرآهن گم و همچنین استفاده از آجر معروف به بهمنی و در و پنجرههای چوبی از شاخصههای آن محسوب میشود. لذا حفاظت و نگهداری و بهسازی آن ضمن ارتقای کیفی منظر این خیابان، تاکیدی است بر حفظ باقیمانده ارزشهای هویتساز این محور فرهنگی – تاریخی.
موجب امتنان است دستور فرمایید از صدور هر گونه مجوز تخریب و نوسازی این پلاک خودداری به عمل آید و مالک جهت مشاوره به این اداره کل هدایت شود.»
تجربه موفق قبلی
در سالهای گذشته خبر تخریب و فروش خانه سیمین و جلال بسیار جنجال آفرید؛ خانهای قدیمی که این زوج هنرمند سالها در آن زندگی کردند و مهمترین آثارشان در آنجا خلق شد.
این خانه از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ توسط مرحوم آل احمد و در زمانی که دانشور در حال سپری کردن دوره دکترا در خارج از کشور بود، به کمک دوست جلال سرهنگ معینی ساخته شد.
سیمین دانشور در سال ۱۳۰۰ در شیراز متولد شد. پدرش پزشکی خوشنام و مادرش نقاش و مدیر هنرستان دخترانه بود. او در سال ۱۳۲۸ مدرک دکترای ادبیات خود را از دانشگاه تهران دریافت کرد و در سال ۱۳۳۱ برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و دو داستان کوتاه به زبان انگلیسی در آنجا نوشت و به چاپ رساند. سپس به ایران بازگشت و بهعنوان استاد دانشگاه در رشته باستانشناسی مشغول به کار شد. رمان سووشون او که اندکی پس از مرگ همسرش در سال ۱۳۴۸ نوشت از پرفروشترین رمانهای قرن حاضر است. سیمین دانشور در سال ۱۳۹۰ در ۹۰ سالگی بعد از یک دوره آنفلوآنزا در خانهاش در تهران درگذشت.
جلال آلاحمد در سال ۱۳۱۱ در خانوادهای مذهبی در تهران متولد شد. پدر جلال با ادامه تحصیل او در مقطع دبیرستان مخالفت کرد اما جلال برخلاف میل پدر در مدرسه شبانه ثبتنام کرد، دیپلم گرفت و سپس در ۲۰سالگی به دستور پدر راهی نجف شد تا طلبگی بخواند اما بعدها به حزب توده پیوست. تصمیم جلال خشم پدر را برانگیخت تا آنجا که مجبور به ترک خانه شد. در سال ۱۳۲۲ وارد دانشسرای عالی شد اگرچه قبل از دریافت مدرک دکترا از ادامه تحصیل انصراف داد. سالها بعد با سیمین دانشور آشنا شد و با وجود نارضایتی پدرش با او ازدواج کرد. بعد از کودتای ۲۸ مرداد و یک دوره سکوت و افسردگی طولانی تفکرات مذهبی دوباره در جلال بیدار شد. او کتاب غربزدگی را در سال ۱۳۴۲ نوشت که بسیار مورد توجه قرار گرفت. جلال در سال ۱۳۴۸ در ۴۵سالگی در گیلان درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد.
دو نویسنده در سال ۱۳۲۷ با هم آشنا شدند و در سال ۱۳۲۹ ازدواج کردند. جلال در مورد آشناییاش با سیمین نوشته است: راه افتادم سمت شیراز برای گرفتن قسط اول حقالزحمه قمارباز داستایوفسکی، از آقای معرفت نامی که بهواسطه ابراهیم گلستان با او آشنا شده بودم… توی ماشین که از گاراژ اتو عدل راه افتاده بود با سیمین آشنا شدم. آمدن سیمین به زندگیام، تکانهای بود که تا مدتها مرا و خانواده را لرزانید. هیچکس از اهل خانه، تمایلی به ازدواج من با سیمین نداشت بهخصوص پدر که تصور داشتن یک عروس مشکوفه، دیوانهاش میکرد. خودم هم فکر نمیکردم روزی میرسد من با خواهرزاده یک درباری، پیمان زناشویی ببندم. سیمین دختر خواهر سردار فاخر حکمت از نزدیکان محمدرضا شاه بود که تا آستانه نخستوزیری مملکت پیش رفته بود بنابراین من با سیمین تفاوتهای اساسی داشتیم، هم در رگ و ریشه، هم در خاستگاه و فرهنگ اما چه میشود کرد با دلی که او را جدا میخواست؟
داستان ساخت خانه سیمین و جلال به سال ۱۳۳۰ برمیگردد. زمانی که سیمین در حال تحصیل در رشته زیباییشناسی در دانشگاه استنفورد آمریکا بود جلال تصمیم گرفت این خانه را در زمینی که قبلتر در شمیران خریده بود، بسازد. کل بنای خانه با پنج هزار تومان درآمد نویسندگی ساخته شد که سه هزار تومان آن را جلال از دوست قدیمیاش سیدعبدالله انوار قرض گرفت. جلال در نامههایش برای سیمین از جراحات دستهایش هنگام تراشیدن سنگها، دردسرهای جا انداختن پنجرهها توسط شخص خودش و گرفتاریهای دیگر ساختوساز خانه نوشت. جلال آل احمد خانه را با عشق ساخت و در نامهای برای همسرش نوشت: سیمین تو کم خندیدهای. این خانه را بنا میکنم تا صدای خندههای تو از آجرهای این خانه بلند شود.
سمیعالله حسینیمکارم سرپرست وقت شهرداری تهران در سخنانی در مورد افتتاح این خانهموزه گفته بود: مرمت خانه دو نویسنده و مولف موثر و جریانساز در ادبیات مدرن بسیار مهم است آن هم خانهای که با تفکر و نظارت جلال آلاحمد و با درآمد نویسندگیای که داشت، ساخته شده است. اهمیت رویداد امروز در آن نیست که این خانه در زمره معماری ایرانی به شمار میرود بلکه به خاطر این است که این خانه نویسندگان و شاعران بسیاری را به خود دیده و محل گرد آمدن اهل علم و ادب بوده است.
یکی میراث ملموس است که شامل محوطهها و بناهای تاریخی است و نوع دیگر میراث ناملموس که شامل آیینها و مکان زندگی شخصیتهای علمی، ادبی و مکانهایی است که رویدادهای سیاسی و فرهنگی در آنها برگزار میشود. خانه جلال و سیمین از دو منظر قابل توجه است؛ یکی به لحاظ معماری خانه و دومی رویدادهایی که در آن وجود داشته است. رویدادهای این خانه ارزش دوچندانی به بنای این خانه داده است. کارکردی که این خانه داشت مستقل از کالبد بنا، به عنوان میراث ناملموس واجد ارزش است. چیدمان و اثاثیه منزل به طور کامل حفظ شدهاند. این موضوع باعث بازیابی ارزش معنوی این خانه شده است. علاوه بر مقاومسازی، تاکید بسیاری بر مداخله نکردن در چیدمان برای حفظ بیشتر روح خانه داشتیم.
خانه باید پاتوقی باشد برای کسانی که دغدغه ادبیات دارند و میخواهند درباره آن سخن بگویند و تاثیر بگذارند. نمیتوان شکلگیری انجمن نویسندهها را در این خانه نادیده گرفت. بنابراین این خانه باید مرکزی برای فعالیت صنفی نویسندگان باشد. جلال و سیمین صرفا اثر ادبی تولید نکردهاند بلکه اثر آنها گزارشی از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی زمان خودشان است که از این جهت قابل توجه است. باید اینجا مرکزی باشد که دغدغه آنها در آن بیان شود.
شهر تهران یکی از شهرهای تاریخی کشور است اما به خاطر بدقوارگی بناهای ایجادشده هویت تاریخی و فرهنگی این شهر در نگاه اولیه هویدا نیست. شهر تهران در ۳۰۰ سال گذشته بناها و رویدادهای تاریخی بسیاری را به خود دیده است. یکی از برنامههای جدی شهرداری، حفظ بنای تاریخی و حفظ منظر و سیمای فرهنگی تهران است. ما میخواهیم به وسیله احیا و مرمت بناهای تاریخی، هویت فرهنگی شهر تهران را زنده و به مردم عرضه کنیم.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد