29 - 12 - 2019
غمباد هزار ساله
شیون فومنی سوم دی ۱۳۲۵ در شهرستان فومن متولد شد. او تحصیلات ابتدایی و سه ساله خود را در رشت سپری کرد و بعد از آن به کرمانشاه کوچ کرد و سه ساله دوم دبیرستان را تا اخذ دیپلم طبیعی، ۱۳۴۵ در آنجا گذراند.
شیون در سال ۱۳۴۶ وارد سپاهی دانش در طارم شد و یکسال بعد به استخدام اداره آموزشوپرورش استان مازندران درآمد و در سال ۱۳۴۸ وارد زندگی زناشویی شد در کوچی عهدهدار مدیریت و تدریس در یکی از مدارس فولادمحله ساری شد و تا سال ۱۳۵۱ به کار تدریس مشغول بود. پس از آن نیز در دیگر نقاط گیلان به این شغل ادامه داد.
شیون فومنی به عنوان یکی از شاعران موفق دوزبانه، شعر محلی و بومی گیلکی را که داشت در محاق فراموشی قرار میگرفت سینه به سینه تا آنسوی مرزهای کشورمان اشاعه داد و از سوی دیگر در حوزه شعر فارسی با انتشار مجموعههای شعر فارسی و ارائه قالبهای معمول و مرسوم شعر فارسی از شاعران تاثیرگذار و توانای شعر معاصر بهشمار میرود. تحقیق و پژوهش در زمینه فرهنگ، و ادب گیلان و ارائه مجموعه اشعار گیلکی در قالب غزلیات، منظومهها و دوبیتیهای محلی از جمله آثار اوست. علاوه بر اینها، ترانهسرایی یکی از جنبههای ادبی و هنری شیون است که با مهارت، چیرگی و تسلط بر موسیقی، آواها و ملودیهای محلی و فارسی از وی بهعنوان موفقترین شاعر ترانهسرا شناخت که در این حوزه ترانههای متعددی از وی به وسیله خوانندگان نامور خوانده شده، نام برده شده است. شیون در کنار شعر گیلکی و شعر فارسی فعالیتهای پردغدغهای در سایر حوزههای ادبی داشته است از آن جمله: شعر و ادبیات کودکان، قصه، داستان کوتاه و فیلمنامه (سناریو) از دیگر آثار اوست که طبعا برشی دیگر از تواناییهای وی بهشمار میرود. شیون فومنی در شعر فارسی در دو شیوه کلاسیک و نو اشعار ماندگاری را از خود به یادگار نهاده است. غزلهای شیون از برجستهترین غزلهای معاصر شعر فارسی است که وی را در ردیف ممتازترین شاعر غزلسرا در حوزه غزل امروز نئوکلاسیک قرار داده است. غزلهای شیون، شیوه تخیل و فکرپردازی شاعران سبک هندی، تشبیهات، استعارات، تصاویر و زبان امروزی همراه با تمثیل، ترکیب سازی، مضمونیابی و پارادوکسهای زیبایی را در خود دارد که البته همه اینها در کنار عناصر بومی و چه با اصطلاحات و ترکیبات زبانی گیلک، همانند این سفر (این دفعه)، وعده خلافی، خرسخواری، تن شده، چموش پا تاوه و… به واقع دیده میشود که کلمات را به راحتی دستکاری میکند و با آنها فضای تخیلی میسازد.
باد آمد و برد واژهها را، از دفتر آبدیده ما
دیگر به سکوت شب نپیچد بوی غزل از جریده ما
فریاد سکوتمان بلندست در پچپچ دیرساله دشت
اسطوره ضجههای تلخست تاریخ ستم کشیده ما
آنسوی تبسّم صبوری، پژواک شکستن دل ماست
خشمی که هنوز پا فشردهاست در مشتزبانبریده ما
آشفتگی درون ما را ـ دریا نکند به قصه باور
آشوب جزیرههای خونستجاری به خلیج دیده ما
پایآبله آمد از ره دور چاووش نسیم گل، دریغا
پرورده سیمِ خاردارست آزادی نو رسیده ما
اشکی به مزار ما نیفشاند با آنکه هوای گریهاش بود
در حیرتم آسمان چه خواهد از جان به لبرسیده ما
آنگونه بخواب بویناکیم کآلوده ماست جامه خاک
ترسم تن لحظهها بپوسد در سایه آرمیده ما
تا قمری سوگوار جنگل در حسرت نوحهای بموید
غمباد هزار ساله گل کرد در حنجره سپیده ما
مهتاب ـ هنوز غصه میخورد از خواب دریچهها، که یک شب
باد آمد و برد واژهها را از دفتر آبدیده ما

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد