15 - 12 - 2022
دلیل خطکشی بین هنرمندان چیست؟
آقای شاهآبادی، محترم صاحب جاه، سلام. ببخشید که بدون مقدمه مینویسم. در موخره دفتر، جان مقدمهنویسی ندارم. اما بعد: شما حتما بهتر میدانید که در جمله مراتب، هرکسی را مرتبتی معین و به تبع رتبه، وظیفهای مشخص است و جلالت وزارت با روشنایی چراغ حجره معاونت، ارتباطی مستقیم دارد.
دبیران دیوان بر ردیف صلات و مشاهرات دولت به توقع تلالوی حجرات تعاون و جلادت قوه شخص معاون، رقمها میزنند سخت متدرج و صعب ثقیل. پس اجازه فرمایید بپرسم معاونت هنری که در جمع انیسان وزارت، بالا نشسته و باید هم بالا بنشیند، چه وظیفهای دارد؟
خطکشی بین خدمه و بستن ابواب به روی اهل خدمت، جزیی از وظایف آن معاونت به قلم آمده است؟ اگرنه بفرمایید این وجه ممیزه را دلیل چیست؟ عزیز محترم، اهم اهل نمایش را خاکسترنشین محجر بیرونی کردهاید و اقل اهل قول را در سایهسار حصار اندرونی خانه نشاندهاید و از این تمایز چه حاصل؟ برخورداران از آرامش آن سایهسار، چه گلی بر سر نمایش ایران زدهاند؟ اگر تعریف نمایش از اصالت مفاهیم عاری نشده بود، این اقل اهل قول، یکسره الکن بودند و گنگ و مهجور. به تاریخ برنمیگردم، همین مرکز هنرهای نمایشی در یکی دو معاونت قبل از شما با کدام قراردادها به آن اجراها دست مییافت؟ دو سه ماه پیش- بر صفحهای از صفحات عام – کسی را دیدم که با بیانی سخت پرمدعا، بر قرارداد ۶۰ میلیون تومانیاش شکایت میکرد. از او- به وسیله پیغام- پرسیدم: تو در عمرت قرارداد ۱۰ میلیونی دیده بودی که حالا حرمت میشکنی و بر ۶۰ میلیون رضایت نمیدهی؟
بنده که محمود استادمحمدم و کارم را- به هنگام تثبیت- با ۲۸۰ تومان- ۲۸۰ تا تک تومانی- شروع کردم- بجز آخرین قرارداد عمرم- هرگز قرارداد ۱۰ میلیون تومانی به خود ندیدهام. چه شده؟ کجا نشستهاید که به چنین ارقامی تسخر میزنید و تازه…؟ چه کردهاید؟ به کجای کارتان دلخوش باشیم؟ به آن پست مدرن پینه بسته پیله ریخته برآویخته؟ یا آن سوژههای سفارشی و آن قالبهای مقلوب فرمایشی؟ و چه حاصل؟ همین امسال با ۲۵۰ میلیون تومان قرارداد، یکی از این سفارشهای فرمان فرمایشی را بر صحنه بردیم… به شهادت آمار ۲۵۰ بلیت هم نفروختیم. از کدام کیسه بذل میکنیم؟ به امید کدام برکت؟ صحبت از حقوق ۲۸۰ تومانی همین اداره تئاتر شد. بنده هنوز که هنوز است رهین برکت آن حقوق هستم هنوز به برکت آن حقوق دستم خالی نمانده است و آقایان… فکری به حال برکت کیسههایتان بکنید. امروز میگیرید و فردا جلوی دوربین تلویزیون، کوس نیازتان را بر بام آز میزنید. به حکم حکمت انصاف به برکت کیسه نمیتوان امید بست. آنجا که دیدهگانمان را بر شوکت هنر، فرو میبندیم.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد