5 - 04 - 2020
روزت به خیر کربلایی رضا!
مجید عابدینیراد- حدود ساعت ۴ بعدازظهر بود که دیدم زنگ در آپارتمانم به صدا در اومد. آیفون رو که برداشتم تصویر خندهروی آقا رضا رو روی صفحهاش دیدم. فوری دکمه باز کردن در رو زدم و گفتم: بیا بالا رفیق!
زمان زیادی نگذشت که رضا با یک جعبه شیرینی وارد شد و نرسیده گفت: بهبه، خونه جدیدت مبارک باشه! چه جای باصفایی رو گرفتی! هنوز جوابی نداده بودم که شیرینیها رو روی پیشخون آشپزخونه گذاشت و شروع کرد به وارسی یکیک اتاقها و همه زوایای خونه! من هم مثل ابلهها تا روی بالکن سمت جنوب که توی اتاق کارم باز میشه، دنبالش رفتم.
وقتی روبهروی هم قرار گرفتیم گفتم: رضا معلوم هست کجایی؟ الان یه ماهی میشه که هیچ خبری از خودت ندادی!
خندید و گفت: یکباره با زنم و دخترم پا شدیم رفتیم کربلا زیارت و کمی گشت و گذار توی چند شهر عراق. یکی از مسافرهای عراقی هتل از مدتها پیش دعوتم کرده بود که با خانواده بریم پهلوشون! ببخشید که بیخبر رفتم ولی اولش فکرمون این بود که یه هفتهای بیشتر نمونیم!
وقتی به اتاق پذیرایی برمیگشتیم گفتم: خب به هر حال قبول باشه! راستش کمی نگرانت هم شده بودم و رفیقمون محرم هم گفت که ازت خبری نداره! وقتی توی مبلها قرار گرفتیم. رضا با شادی گفت: عابد اینقدر اوضاعمون عالی بود و از ارزونی و فراوانی کیف بردیم که بچهها میگن خوبه مهاجرت کنیم به اونجا! منهم سخت افتادم توی فکر که شاید توی ایرون دیگه برای ما اقشار متوسطالحال جایی برای موندن نباشه!
فوری گفتم: نکنه دیوونه شدی رضا! این چه حرفیه! با بیارزش شدن پولمون هیچ جا نمیشه دووم آورد! فعلا بشین سر جات و اوضاعت رو از اینی که هست خرابتر نکن مرد خوب!
رضا همینطور که به سمت آشپزخونه میرفت گفت: حالا پا شو یه چایی روبهراه کن تا با این شیرینی هویجیها، الان که هنوز قدرت خریدش رو داریم، بزنیم توی رگ تا ببینیم که نقشههای این آقای همتی برای بالا بردن قدرت خریدمون کی راهگشا خواهند شد!؟
همینطور که داشتم زیر کتری رو روشن میکردم تا آب جوش بیاد گفتم: رضا به همت آقای همتی خیلی نمیشه دل ببندی چون دوباره دچار افسردگی و یأس و ناامیدی از اوضاع خواهی شد! هم خر و هم خرما رو با هم نمیشه داشت!
رضا که داشت روی میز رو کمی مرتب میکرد و زیردستیها رو کنار ظرف شیرینی قرار میداد گفت: پس عابد دل به چی ببندم که وضع یه تکونی بخوره!؟
درست موقعی که داشتم چای خشک رو توی قوری میریختم گفتم: رضا توی این پنج ماهی که همتی افسار بانک مرکزی رو توی دستش گرفته باید خوشحال باشی که بانکها رو از ورشکستگی تونسته بیرون بیاره. بیشتر از این نباید ازش توقع داشت!
برای بالا بردن قدرت خرید مردم و پایین آوردن نرخ ارز دعا کن قبل از برداشتن چهار تا صفر از روی اسکناسها، یه رییس دیگه برای بانک مرکزی تعیین بشه که همتش رو مبذول به بالا بردن قدرت خرید مردم و ارزش پول ملی کنه! شنیدی که میگن هر کسی را از برای کاری ساختند!
رضا کمک کرد تا فنجونهای چای رو روی میز ببره وقتی که مشغول آوردن ظرف میوه بودم. وقتی روبهروی هم نشستیم رضا گفت: حالا عابد در شروع سال جدید میلادی پیشبینی تو برای آینده نزدیک چیه؟ هنوز فکر میکنی آمریکا دنبال بازگشت به برجام و از سرگیری روابط حسنه با ایران باشه!
بعد از مزه گرفتن از شیرینی و نوشیدن اولین جرعه از چایم گفتم: پیشبینی من اینه که در ماههای آتی یک تغییر بنیادین در اوضاع خاورمیانه اتفاق میافتد و استقرار ناو جنگی آمریکا در خلیج هم در همین راستاست! از اون طرف هم آمریکا با این برنامه که نظامیهای ایران جایگزین نیروهاش در سوریه و عراق بشن داره صحنه رو ترک میکنه!
رضا که داشت چایش رو شیرین میکرد گفت: یعنی میخوای بگی ترکیه و اسراییل میشینن تا ایران نیروهاش رو توی کل منطقه پیاده کنه و نفوذش رو تا دریای مدیترانه گسترش بده!؟
جرعهای دیگر از چایم رو نوشیدم و گفتم: رضا قرار شد به اونچه که توی اخبار میخونی نچسبی و مسائل رو بنیادینتر بهشون نگاه کنی! ایران وقتی تضمین لازم و درازمدت رو به ترکیه بده که کردها رو با کمک ارتش سوریه در حالت عدم تعرض به خاکش نگه میداره و اسراییل مطمئن باشه که مرزهاش در امان خواهند موند، مساله صورتی شدنی به خودش خواهد گرفت! آمریکا هم خواستش همینه که یک آرامش نسبی به خاورمیانه برگرده و خود ترامپ هم این رو به وضوح گفت که قدرت ایران در منطقه یک امر نهادینه شده است و فقط باید اون رو پذیرفت!
رضا که داشت خودش رو برای رفتن آماده میکرد وقتی پا شد گفت: پس خوبه برای مهاجرت به عراق خیلی عجله نکنم و صبر کنم تا بلکه اوضاع بهتر بشه!
همینطور که تا دم در همراهیش میکردم گفتم: حالا فردا اگه از این طرف اومدی بیشتر با هم حرف میزنیم. روزت بخیر کربلایی رضا!
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد