9 - 03 - 2025
زنان در قاب سانسور
گروه فرهنگ و هنر- در جهان امروز، فرهنگ و هنر نهتنها بازتابدهنده روح جمعی یک جامعه است، بلکه میتواند عرصهای برای بازنمایی دغدغهها، امیدها و اعتراضات اجتماعی باشد. این حوزه به هنرمندان اجازه میدهد هویت فردی و جمعی خود را به زبان شعر، تصویر، صدا و روایت بیان کنند. با این حال در ایران برای زنان ورود به عرصه فرهنگ و هنر همواره با موانع پیچیده و چندلایهای همراه بوده است. این موانع فقط در چارچوب سانسور رسمی خلاصه نمیشود بلکه با ترکیبی از نگاههای مردسالارانه، سیاستهای بازدارنده و محدودیتهای اجتماعی، به نوعی به «دیوار نامرئی» در برابر زنان هنرمند تبدیل شده است.
نخستین و برجستهترین چالش، سانسور جنسیتمحور است. این نوع سانسور، علاوه بر محدودیتهای کلی که بر تمام هنرمندان اعمال میشود، بر بدن صدای زن و موضوعاتی که به تجربه زنانه میپردازد، تمرکز بیشتری دارد. به عنوان نمونه، در سینما و تئاتر، زنان نهتنها باید در چارچوبهای سفت و سخت پوششی و دیالوگی بازی کنند بلکه بسیاری از موضوعات مرتبط با زنان؛ از عشق آزاد گرفته تا خشونت خانگی یا آزادیهای فردی، به بهانههای مختلف، حذف یا تعدیل میشود. این محدودیتها تنها متوجه بازیگران زن نیست بلکه به کارگردانان و نمایشنامهنویسان زن نیز تحمیل میشود. کارگردانان زنی که قصد دارند داستانهایی مستقل از کلیشههای رایج، مثل «زن رنجکشیده» یا «مادر فداکار» روایت کنند، معمولا در فرآیند دریافت مجوز با مشکلات متعددی روبهرو میشوند. بسیاری از نمایشنامههایی که به موضوعاتی مانند استقلال زنان، مسائل جنسیتی یا اعتراضات اجتماعی پرداختهاند، یا هرگز به مرحله اجرا نمیرسند یا در میانه راه توقیف میشوند. در مواردی، حتی گروههای تئاتری مجبور میشوند در لحظات آخر، صحنههایی را که به احساسات زنانه یا روایتهای غیرسنتی پرداختهاند، سانسور کنند تا مجوز اجرا را از دست ندهند.
موسیقی اما شاید یکی از ملتهبترین عرصهها برای زنان باشد. ممنوعیت آوازخوانی زنان به صورت انفرادی در حضور مردان، یکی از آشکارترین و بحثبرانگیزترین مصادیق سرکوب هنری است. این محدودیت باعث شده زنان خواننده یا به اجراهای خصوصی و زنانه بسنده کنند یا به پلتفرمهای آنلاین پناه ببرند. با این حال، همین کنسرتهای خصوصی نیز اغلب با حساسیتهای امنیتی روبهرو هستند و در مواردی به لغو اجراها منجر شدهاند. رشد موسیقی زیرزمینی در سالهای اخیر، بهویژه در میان زنان، پاسخی به همین محدودیتهاست. بسیاری از خوانندگان زن، به جای انتظار برای اخذ مجوز رسمی، آثار خود را در فضای مجازی منتشر میکنند. با این حال، این استراتژی نیز چندان امن نیست چراکه برخی از این هنرمندان با تهدید به مسدود شدن صفحاتشان یا حتی احضار به نهادهای امنیتی مواجه میشوند. چنین فضایی نهتنها بر آزادی خلاقیت زنان تاثیر میگذارد، بلکه آنها را در یک وضعیت دائمی از اضطراب و ناامنی قرار میدهد که مستقیما بر تولیدات هنریشان اثرگذار است.
ادبیات نیز از این قاعده مستثنا نیست. زنان نویسنده در ایران علاوه بر آنکه باید با سانسور موضوعی مانند حذف بخشهایی از آثار که به عواطف یا روابط عاطفی زنان میپردازد، کنار بیایند، در برخی موارد با فشارهایی برای تغییر محتوای روایتهایشان روبهرو میشوند. به عنوان مثال، شخصیتهای زن داستانها اگر بیش از حد مستقل یا معترض باشند، معمولا یا به کلی حذف میشوند یا به شکلی تغییر میکنند که مطابق با هنجارهای رسمی باشند. این محدودیتها باعث شده که بسیاری از نویسندگان زن، به انتشار آثارشان در خارج از کشور یا روی پلتفرمهای دیجیتال روی آورند. صفحات اینستاگرامی، کانالهای تلگرامی و وبلاگهای شخصی به فضایی برای روایتهای سانسورنشده زنان تبدیل شده است. با این حال، این روش نیز همچنان پرخطر است چراکه بسیاری از این صفحات بارها مسدود یا به دلیل «انتشار محتوای غیراخلاقی» توقیف شدهاند.
در کنار این موانع رسمی، محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی نیز بر فعالیت زنان در حوزه هنر سنگینی میکند. برای نمونه زنان هنرمندی که در عرصه هنرهای خیابانی مانند گرافیتی یا پرفورمنس آرت فعالیت میکنند، علاوه بر خطرات قانونی، با نگاههای مردسالارانه و تهدیدهای اجتماعی نیز مواجه هستند. هنرمندان زن خیابانی، گاه نهتنها به جرم فعالیت هنری بلکه به دلیل شکستن هنجارهای جنسیتی، مورد آزار و اذیت قرار میگیرند. این فضا باعث شده که بسیاری از زنان، به جای حضور در عرصههای عمومی، به برگزاری نمایشگاههای خصوصی یا فعالیت در فضاهای بسته و خانگی روی آورند. مقاومت زنان هنرمند در برابر این محدودیتها، اشکال خلاقانه و متعددی به خود گرفته است. از راهاندازی گالریهای خصوصی گرفته تا پادکستهای ادبی، گروههای موسیقی زیرزمینی و تولید محتوای هنری دیجیتال، زنان تلاش کردهاند صدا و اثر هنری خود را زنده نگه دارند. این مقاومت تنها به معنای دور زدن سانسور نیست بلکه تلاشی آگاهانه برای خلق فضایی است که در آن زنان بتوانند بدون مداخلههای مردسالارانه، هنر خود را تجربه و عرضه کنند.
محدودیتهای اعمالشده بر زنان در حوزه فرهنگ و هنر ایران، چیزی فراتر از یک مانع فردی است؛ این محدودیتها، در حقیقت بازتاب سیاستهایی گستردهتر برای کنترل صداهای مستقل، بهویژه صدای زنانی است که تلاش دارند روایتهای تازه و معترضانهای از جامعه ارائه دهند. مساله فقط این نیست که زنان هنرمند نمیتوانند آزادانه آواز بخوانند، نمایش اجرا کرده یا داستانهای خود را بدون سانسور منتشر کنند، بلکه موضوع اصلی تلاش سیستماتیک برای خاموش کردن تجربه زنانه و تقلیل آن به نسخهای دستکاریشده و بیخطر از واقعیت است. این روند نهتنها به تضعیف زنان هنرمند منجر میشود، بلکه به مرور زمان باعث فقر فرهنگی و کاهش تنوع هنری در جامعه خواهد شد. یکی از پیامدهای مستقیم این محدودیتها، به حاشیه رانده شدن زنان از جریان رسمی هنر است. وقتی یک خواننده زن نمیتواند به صورت انفرادی کنسرت برگزار کند یا یک کارگردان زن مجبور است شخصیتهای زن آثارش را مطابق هنجارهای مردسالارانه تغییر دهد، نتیجه آن میشود که زنان یا ناچار به مهاجرت میشوند یا به فعالیتهای زیرزمینی روی میآورند، یا به خودسانسوری تن میدهند. این وضعیت نهتنها فضای هنری داخل کشور را از بخشی از استعدادهای درخشان محروم میکند، بلکه جامعه را در مواجهه با روایتهای متنوعتر از واقعیت زندگی زنان خلع سلاح میکند. فضای زیرزمینی و دیجیتال، هرچند فرصتی برای دور زدن سانسور فراهم کرده است اما نمیتواند یک راهحل پایدار باشد. فعالیت در سایه، همواره با تهدیدهایی مانند توقیف، بازداشت یا مسدود شدن حسابهای مجازی همراه است. علاوه بر این، انتشار آثار در پلتفرمهای آنلاین، هرچند به زنان اجازه میدهد هنر خود را به گوش مخاطبان برسانند اما نمیتواند جایگزین فضاهای فیزیکی و رسمی هنر شود. حضور زنان در سالنهای کنسرت، تئاتر، گالریها و کتابفروشیها، بخشی جداییناپذیر از مشارکت آنها در زیست فرهنگی جامعه است. حذف این حضور فیزیکی به معنای به حاشیه راندن زنان در فضای عمومی است. همین مساله به تثبیت شکاف جنسیتی در عرصه فرهنگ و هنر دامن میزند.
در نهایت آینده فرهنگ و هنر ایران، بدون حضور آزادانه و برابر زنان، ناقص خواهد بود. هنری که فقط یک روایت، یک جنسیت و یک نگاه را بازتاب دهد، به هنر تکصدایی تبدیل میشود؛ هنری که قدرت تغییر و نقد اجتماعی را از دست میدهد. اگر قرار است جامعهای پویا، متنوع و مترقی داشته باشیم، باید بپذیریم که زنان نهتنها سوژههای هنر، بلکه خالقان قدرتمند آن هستند. آنها حق دارند داستانهای خود را بیواسطه و بدون سانسور بیان کنند و فضای فرهنگی را به عرصهای برای تنوع، گفتوگو و تغییر تبدیل نمایند. این مسیر هرچند دشوار است اما تاریخ نشان داده که صدای زنان، حتی در تاریکترین دورانها، خاموش نمیشود. هنر زنان ایرانی، چه در قابهای سانسورشده و چه در ویدئوهای زیرزمینی، همچنان طنینانداز است و این صدا آیندهای روشنتر را نوید میدهد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد