16 - 04 - 2020
بچه مهندس! دهنت بوی شیر میده
محمد تاجالدین
ازدواج کودکان موضوع جنجالی این روزهای فضای مجازی است. مجلسیها تلاش دارند طرحی را به تصویب برسانند که بر مبنای آن ازدواج دختران زیر ۱۵ سال را ممنوع کنند. آنها معتقدند ازدواج کودکان آسیبهای فراوانی را روی دست جامعه باقی میگذارد. از مادران خردسال بگیرید تا افزایش آمار طلاق، جدا ماندن از تحصیل و…در مقابل مخالفان این طرح معتقدند بلوغ جنسی و عقلی مبنای ازدواج است و حتی در اظهارنظرهای تندتر، رحیم پورازغدی از متفکران جریان راست تاکید میکند حتی بلوغ جنسی نیز اگر کامل اتفاق نیفتاده باشد، کودک میتواند به خانه بخت برود.
در کنار تمام صحبتها و لایحههای به سرانجام نرسیده و کلیپهای فضای مجازی و مخالفتها و موافقتها، رسانه ملی این روزها به ظاهر زیر پوستی اما در عیان به شکل اگزجرهای مشغول تبلیغ ازدواج کودکان است. سریال «بچه مهندس» این شبها مهمان خانه اندک بینندگان رسانه ملی است! سریالی که این روزها فصل دوم خود را پشت سر میگذارد. ماجرا از بچهای سر راهی در زمان جنگ و یتیمخانه و مشکلات کودکان بیسرپرست کلید خورده است. آشنایی دختر و پسر در سنین نونهالی در محیط یتیمخانه و حالا در فصل جدید روایت عشق و عاشقی دو کودک که شاید روی هم ۲۰ سال نداشته باشند!
روایت در سریال علی غفاری (کارگردان اثر) به کلیشهایترین حالت ممکن پیش میرود. دختر را خانوادهای پولدار به فرزندی قبول کردهاند. پدری با سبیلهای از بناگوش در رفته، کت شلوار و کراوات و ماشین شاسیبلند و مادری ادا اطواری و اعصاب خرد کن با بازی تکراری بهاره رهنما. پسر و دختر نیز عاشق و دلداده. با کولههای مدرسه بر دوش و صداهای نازک و ملوس!
مشخص است بینندگان این سریال بعد از دیدن آن پیش خود نمیگویند پس میشود بچههای ۱۰ سالهمان را به خانه بخت بفرستیم و برایشان جشن بگیریم! مطئنا مردم ما با وجود مشکلات متعدد مالی و گرفتاریهای روزمره، اعصابخردیها از فسادهای ریز و درشت و وضعیت اسفناک اصناف، کسبوکارها و معضلات دیگر، با دیدن «بچه مهندس» برای کودکان ۱۰ سالهشان خواستگاری نمیروند، پس دلیل صداوسیما برای نمایش اینگونه سریالها چیست؟اما برویم به سراغ کارگردان اثر. علی غفاری، دیپلم الکترونیک. دهه شصتیها و قبلتر و حتی متولدین دهه هفتاد پرویز پرستویی را در نقشهای ماندگاری به خاطر دارند. از جمله آژانس شیشهای، به نام پدر و البته لیلی با من است. اگر فیلم لیلی با من است ساخته کمال تبریزی را در ذهنتان مرور کنید، حتما به خاطر دارید موضوع درباره شخصی است که از جبهه و جنگ میترسد اما همه چیز دست به دست هم میدهد تا او را برساند به خط مقدم و جلوی لوله تانک و سر آخر تغییر روحیات او. در یکی از صحنههای داستان، موتورسواری اهل دل، کاراکتر ما با بازی پرستویی را سوار موتور هزارش میکند و بیخبر از ترس او به جای اهواز، پرستویی را در خط مقدم پیاده میکند.
علی غفاری همان موتورسوار اهل دل و البته هواسپرت است. او در این سالها پلههای ترقی را یک به یک طی کرده و حالا در قامت کارگردان مشغول فعالیت است. از جمله آثار او میتوان به فیلم شکست خورده «استرداد» اشاره کرد. فیلمی با بازی حمید فرخنژاد و البته بودجه بیحساب و کتاب فارابی که هم در گیشه و هم در چشم بینندگان شکست خورد.
یک سال پیش جهانگیری معاون اول رییسجمهور که انگار هنوز توانایی و اختیار تعویض منشی دفتر خود را ندارد! از معضل متولدین دهه شصت گفت. او ازدواج، کار و هر آنچه مربوط به کودکان آن سالهاست را دردسرساز خواند و عامل اصلی شلختگی این روزها.
اگر مسوولان صداوسیما از کمرنگ شدن ازدواج در جامعه و آمار بالای طلاق و همه گرفتاریهای موجود دلچرکین هستند و میخواهند کمکی کنند، سریالی در باب بچههای دهه شصت بسازند. کسانی که این روزها در میانه دهه سوم زندگی هنوز نمیدانند وقتی بزرگ شدند میخواهند چه کاره شوند! دهه هفتاد و هشتاد و حتی نود پیشکش!
علی غفاری سالهاست از نقش موتورسوار هواسپرت فیلم تبریزی دور شده اما در عمل همان داستان را پیش میبرد. او کودکان را تشویق به ازدواج و خواستگاری در سنین پایین میکند اما میداند سرنوشت همه آنها مانند پرستویی فیلم لیلی با من است شیرین نیست. خودکشی، اعتیاد، بیوههای کم سن و سال، سوءاستفادههای جنسی و… در انتظار دختران کم سن و سالی است که به جای خالهبازی وارد بازی بزرگترها میشوند.
اما در میانه متن پرسیدیم صداوسیما که میداند سریالی مانند «بچه مهندس» در جامعه تاثیرگذار نیست و مردم را تشویق به خواسته آنان یعنی ازدواج در سنین پایین نمیکند، چرا زیر بار هزینه ساخت چنین اثری میرود؟ جواب این سوال مشخص است. ایجاد هجمه رسانهای و سوءاستفاده از احساسات مردم و از همه مهمتر خودشیرینی برای اقلیتی خاص که این روزها سنبه پر زوری دارند، دلیل رسانه ملی برای وارد شدن به این مساله است. فقط سوال بیجواب این است که آقایان کی وقت میکنند چنین آثاری بسازند! در حالی که هنوز دو سه ماه از مطرح شدن این موضوع در جامعه نمیگذرد. مشخص است کانالهای اطلاعرسانی به رسانههای انحصاری بسیار قویتر از رسانههای آزاد فعالیت میکنند و برای هر مسالهای کارتی در جیب دارند.
در مقابل موافقان این طرح که فعلا در مجلس به بنبست خورده است باید در صورت به سرانجام نرسیدن این لایحه دست به کار شوند. حضور در مناطق مرزی و محروم که ازدواج در سنین کودکی در آنجا بیشتر اتفاق میافتد اولین قدم است. هرچند انحصارگرایی و رانت رسانهای میتواند برگ برنده مخالفین باشد، اما فضای مجازی با همه تنگنظریها اوضاع را برای همیشه تغییر داده است. گفتن از آسیبهای این نوع ازدواج و پرداختن به سرنوشت تلخ بسیاری از مادران خردسال برگ برنده موافقان است.
خانواده اولین جمعی است که هر فرد با آن برخورد میکند و هسته ابتدایی جامعه است. ازدواج سالم و عقلانی با برخورداری حداقل امکانات میتواند از آسیبهای اجتماعی بکاهد. آمار بالای طلاق و بزهکاریهای ریز و درشت نشان میدهد سیاستگذاران در سالهای پیش موفق عمل نکردهاند.
حالا وقت آن است که تشکلهای مردمنهاد پا به میدان عمل بگذارند و در کنار وجود آثاری مانند «بچه مهندس» مسیری درست را در پیش بگیرند.

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد