5 - 05 - 2025
هیجان، استراتژی یا سردرگمی؟
داریوش روزبهانه*
در روند مذاکرات بروز چالشها امری اجتنابناپذیر است اما آنچه اهمیت دارد توانایی تحلیل شرایط فعلی براساس تجربههای گذشته است. تاریخ مذاکرات ایران و آمریکا نشان داده که هیچگاه مسیر این گفتوگوها بدون فراز و نشیب نبوده است. اکنون تنها یک سناریو بر میز مذاکرات وجود دارد؛ سناریویی که در آن تصمیمگیرانی با استراتژیهای بقا، رویکردی مشخص و قابل ارزیابی اتخاذ میکنند. این تصمیمات پایهای برای پیشبینی آینده هستند و بهمثابه نقشه راهی برای مواجهه با عدمقطعیتها عمل میکنند. در فضای فعلی هر کنش بازیگران مذاکره، پالس مهمی برای بازار تلقی میشود و به همان میزان نیز تحلیلپذیر است.
بازگشت مکرر ایران و آمریکا به میز مذاکرات، خود نشانگر هزینههای سنگینی است که هر دو طرف در صورت خروج باید بپردازند. این هزینهها نهفقط اقتصادی بلکه سیاسی، دیپلماتیک و حتی روانیاند. همین موضوع باعث میشود هرگونه بازگشتناپذیری در فرآیند مذاکره بهعنوان نقطه عطفی تلقی شود که احتمال رسیدن به یک «توافق برای توافق» را افزایش میدهد. با این حال پیچیدگی جزئیات چنین توافقی و زمانبر بودن آن باعث میشود بازار سرمایه همچنان این موضوع را یک ریسک بزرگ تلقی کند. سرمایهگذاران حرفهای در چنین شرایطی بیشتر به دنبال سیگنالهایی هستند که بتوانند احتمال وقوع توافق را در کوتاهمدت یا بلندمدت بسنجند. رفتار بازار در ماههای گذشته، کار تحلیلگران را دشوار کرده است. واکنشها یا کاملا منفیاند یا کاملا مثبت بهطوری که تفاوتهای صنعتمحور یا سهممحور در لایههای پنهان بازار گم میشوند و تحلیل بنیادی جای خود را به هیجانات کوتاهمدت داده است. این شرایط به احتمال زیاد در آینده نزدیک نیز تداوم خواهد داشت، مگر آنکه تحول معناداری در مذاکرات ایجاد شود که مفروضات فعلی را تغییر دهد و مسیر بازار را به سمت عقلانیت بیشتر سوق دهد.
در این میان طلا همچنان بهعنوان یک عنصر تعادلی در سبد سرمایهگذاری شناخته میشود. از دوره ریاستجمهوری ترامپ تاکنون، اونس جهانی طلا نوسانات زیادی را تجربه کرده و به یکی از پرریسکترین کامودیتیها تبدیل شده است. با این حال، روند کلی آن نشان میدهد که شدت این نوسانات کاهش یافته و در شرایط بیثبات میتواند نوعی اطمینان برای سرمایهگذاران فراهم کند. در واقع طلا نقش سپر تورمی را در برابر شوکهای بیرونی ایفا میکند و از این منظر نگهداری درصدی از آن در پرتفو به عنوان یک تصمیم استراتژیک توصیه میشود.
فرآیند مذاکرات از این منظر اهمیت دارد که میتواند سرنوشت اقتصاد ایران را در مرحلهای تازه تعریف کند. اجرای سیاستهای پولی بانک مرکزی و برنامهریزیهای اقتصادی دولت، در گرو بازتعریف روابط با جهان و ترسیم تصویر روشنی از آینده است. بدون مشخص شدن جهتگیری کشور در حوزه سیاست خارجی، تصمیمگیری اقتصادی همچنان با تردید همراه خواهد بود. برای مواجهه با بحرانهای احتمالی، سرمایهگذار باید پیش از وقوع آنها، استراتژی خود را مشخص کرده و ساختار پورتفو را بر آن اساس بچیند. در چنین وضعیتی، میزان ریسکپذیری و انتظار برای بازدهی، باید تابعی از نگاه استراتژیک به مذاکرات و روندهای اقتصاد کلان باشد. بازی اقتصادی بدون نظم، بدون تحلیل و بدون استراتژی، مسیری است بهسوی شکست و فرسایش سرمایه. ترکیب پیشنهادی پرتفو در شرایط کنونی ۱۰ تا ۱۵درصد طلا، ۲۰ تا ۲۵درصد درآمد ثابت و ۷۰درصد سهام، با در نظر گرفتن رویکرد فعال نسبتبه اخبار بینالمللی و تحولات منطقهای است.
*کارشناس مسائل مالی
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد