28 - 04 - 2020
خبری نیست
شیدا ملکی- هیچ خبر خاصی اینجا نیست. نه خبری از بوی عیدی میآید، نه خبری از شور و شوق نوروز. چند سال قبل، این روزهای سال دلمان پر میکشید برای کفش و لباس نو، اگر هم خبری از کفش و لباس نو نبود دلمان خوش ناخنک زدن به ظرف آجیل بود که مادر روی میز پذیرایی گذاشته بود. حالا نه خبری از آجیل است و نه خبری از شیرینیهای رنگی و جذاب. این بیخبری برای کمپینهای اینستاگرامی و توئیتری نیست، حاصل فقر و جیب خالی زنان و مردانی است که دلشان میخواهد کاری کنند برای روزگارشان.
ما هم اینجا پشت مانیتورهای خاکگرفتهمان نشستهایم و دلمان به ژستهای روشنفکریمان خوش است. اما راستش را بخواهید حال خودمان هم تعریفی ندارد. دلمان شور همه روزهایی را میزند که از راه نرسیدهاند. همان روزهایی که همیشه میگویند، «حالا صبر کنید بعد عید بدتر میشه». اصلا ماجرا چیست که همیشه باید بعد از عید بدتر شود؟
اگر قرار است بعد از عید همه چیز بدتر شود چرا نمایش حال خوب آنقدر جدی برگزار میشود؟ چرا خاکستری دیوارها را با رنگهای زرد و قرمز و آبی میپوشانند تا بگویند همه چیز خوب است؟ مردم این شهر واقعا حالشان خوب نیست. این را از فروشگاههای خالی مراکز خرید هم میشود فهمید. عزیزجانم اینها سیاهنمایی نیست، فقط گزارش احوال روزهایی که باید بهاری باشد اما نیست.
حالا دیگر دلخوشی با سبزه و ماهی قرمز هم، رفتاری علیه محیطزیست است. آن یک مشت گندم که گرسنهای را سیر میکند و آن ماهی قرمز بخت برگشته هم که جایش در این تنگهای کوچک نیست.
ما هر روز تیرباران میشویم و همچنان زنده ماندهایم. با اقتصاد افسارگسیخته، با ژستهای حمایتی از محیطزیست و با کمپینهای ناگهانی بیحاصل تیرباران میشویم. نوروز هم از این تیرباران تکراری جان سالم به در میبریم شاید آینده از آن ماست.

لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد