14 - 05 - 2020
آرزوی دیدن دوباره خاش
رضا بازیبرون- مقهور زمان محدود و محصور در مکان، نمیدانم کجای زمان و مکان هستم.
مستند و گزارشی از شهر خاش دیدم به کارگردانی مهدی رخشانی؛ خیابانهای آسفالته با نخلهای سایهگسترده از دیوار خانهها به کوچهها و خیابانها و من ۶۰ و اندی سال پیش را در خیال مرور کردم؛ خاش با یک خیابان که یک سویش دبستان و دبیرستان پهلوی بود و دیگر سویش بازار و در میان، راسته خیابانی که غروبها آبپاشی میشد و مامور شهرداری یا اداره برق از نردبان هفت، هشت پلهاش تکیه داده به ستونهای آجری بالا میرفت و فانوس بالای آن ستونها را روشن میکرد.
خانه ما در خیابانی بود که خیابان اصلی را قطع میکرد. ابتدای کوچهمان یا خیابانمان که نمیدانم کوچه بود یا خیابان اما در عالم کودکی، به نظرم خیابان میرسید، ژاندارمری بود. از دروازه بزرگش یک کپه زن و مرد را میدیدم که میگفتند اقوام دستگیر شده دادشاه ۱ هستند. در همین کوچه خیابانمان با بچههایی ختنه شده و لنگ به جای شلوار پوشیده بازی میکردیم تا پدر و مادرها با هفت و هشت تا بچه، وقت استراحت داشته باشند.
خاطره دیگری که در ذهنم مانده، خانواده افسری بود که در خانهشان پرده و صحنه تئاتری درست میکردند و بچههای اقوام و همسایه در آن نمایش بازی میکردند. فرزندان این خانواده یعنی خانواده ارجمند سبزهرو بودند. من با چشمان آبی و موی بور در میان آنان متمایز بودم و اسمم را زاغی گذاشته بودند.
حیف که با وجود آشنایی و رفت و آمد خانوادگی با انوش (زندهیاد انوشیروان ارجمند) هیچگاه به فکرم نرسید که بپرسم این خاطره من کجایش با واقعیت همراه است. با داریوش ارجمند ارتباطی ندارم، تنها یک یا دو بار که برای ضبط نمایشی رادیویی به رادیو قدیم مشهد واقع در محدوده چهارراه لشگر آمده بود، او را دیدم و دیگر خبری ندارم اما دوست دارم به این حافظه گمشده در زمان اگر شد، کمکی بکند.
نمیدانم هنوز در خاش غروب که میشود، مردم حیاط را آبپاشی کرده، روی آجرهای خانه فرش پهن میکنند؟
دلم میخواهد بدانم هنوز رختخوابها را کنار هم میچینند و بچهها از آسمان نورانی- نمیدانم هنوز نورانی هست- ستاره میچینند و اگر دیدند، غصه میخورند؟ کسی اشکهایشان را پاک میکند؟
چقدر دلم میخواهد یک بار دیگر خاش را ببینم، من که زاده چشمه خاش بلوچستان هستم.
پینوشت:
۱- دادشاه یا میردادشاه زمیندار بزرگ و کشاورز روستایی بلوچ بود که در اوایل دهه ۳۰خورشیدی علیه دولت مرکزی ایران طغیان کرد که به قیمت از دست رفتن جانش تمام شد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد